او;یک_Part2_

3.7K 745 59
                                    

♡لطفا قبل از خوندن ستاره پایین رو لمس کنید♡




صبح روز بعد برخلاف روزهای معمول همهمه خاصی تو مدرسه به چشم میومد. متعجب دنبال بتا و آلفا گشت.

"هی...بکی...اینجا"

با دیدن کیونگسو که کنار لاکر(*کمد های مدرسه) کریس ایستاده بود و براش دست تکون میداد به قدم هاش سرعت بخشید.
نفس عمیقی کشید و بدون نگاه کردن به آلفایی که تکیه داده بهش نگاه میکرد سلام کوتاهی به هردو کرد.

"خبریه؟ همه جا همهمست"

کریس تک خندی زد:
"چند تا دانش اموز جدید انتقالی داریم و نکته جالبش اینکه چند نفرشون از مدرسه مونترال اومدن اینجا!"

مونترال اسکول، مدرسه مخصوص آلفاهای خالص  بود! آلفاهای حقیقی...!
مرور کوتاهی تو ذهنش کرد تا مبدا چیزی رو از قلم بندازه.
اون ها قدرتمندترین و سلطه گرترین گونه جامعه بودند!
پدر آلفا! مادر آلفا!
میشد که دو آلفا  باهم باشند اما جفت حقیقی هم نه! و اصولا هم دیگه رو مارک نمیکرند!
البته اگر آلفاِ زن این اجازه رو صادر کنه جفت مردش میتونه اون رو مارک کنه!
صد البته که ممکن بود درکنارش حتی امگا هم داشته باشند! بیشتر از این از جامعه خودراضی و زیاده خواه آلفاها و قوانین وضع شده توسط اونها انتظار نمیرفت نه؟!
آلفاهای حقیقی ژن خاص و برتر رو داشتند. خون کاملا آلفایی که بدون ذره ای ناخالصی بود تمام خصوصیاتشون رو برجسته تر میکرد!
گرگ درون قدرتمند! آلفای پک و ویژگی های بیشمار دیگه که نمیخواست بهشون فکر کنه!
پوزخند بی حوصله ای زد!
همین ابتدا کار موضوع جذابیتش رو براش از دست داد! خب که چی؟ چندین موجود زورگو و خودمحور دیگه به مدرسه اضافه شده، و باید از همین الان نگران اون لحظه لعنتی باشه که ممکنه با اون ها چشم تو چشم بشه!

"بیخیال بکی..حتی منی که بتام دلم میخواد اونا رو ببینم. تو واقعا کنجکاو نیستی ببینیشون؟ تازه تو که ی امگایی."
صدای بتا بخاطر هیجان زدگیش کمی بلند تر از حد معمول بود.

چشم هاش رو تو کاسه چرخوند:
"نه کنجکاو نیستم ببینیمشون. تازه دقیقا بخاطر اینکه ی امگام!"

کریس پوزخندی به صورت نگران و کمی کلافه امگا زد و حرفش رو بدون طعنه و کاملا عادی به زبون آورد:
"چرا؟تو امگایی باید خوشحال بشی چند تا آلفای حقیقی و قوی اومدن مدرسه. همه دلشون میخواد با اونا جفت بشن بالاخره اونا لقمه بزرگی محسوب میشن! هوم؟"

کم کم داشت عصبی میشد و این قرار نبود به نفعش باشه!
بخصوص که کریس و کیونگسو هردو ازش رتبه بالاتری داشتن(منظور همون بتا و الفا بودنشونه)پس اون نمیتونست بهشون بی احترامی کنه. جدا از اینکه اون ها دوست هاش بودند!
نفس عمیقی کشید و سعی کرد تا جایی که میتونه صداش رو پایین نگه داره و بدون عصبانیت حرفش رو بزنه.

Caged {BTS/EXO} {Chanbaek_kookv_namjin_minv_sope}Where stories live. Discover now