تو سایه ها پنهون میشیم و به آرومی، مخفیانه به جلو حرکت میکنیم.
به محض رسیدن به ستون های نزدیک به محراب، نگاهی رد و بدل کردیم: میدونستیم چیکار باید بکنیم.
روز قبل، ما در مورد استراتژی های بالقوه بحث کردیم و توافق کردیم که بهترین روش برای مقابله با گروهی از اورک ها، استفاده از طلسم فلج بدن عه.
این طلسم، این امکان رو بهمون میده که بدون کشتن کسی، بهشون غلبه کنیم.
با یک حرکت سریع ، به فضای باز قدم گذاشتیم و هرکدوم از ما طلسمی که از قبل آماده کرده بودیم رو نجوا کردیم.
طبق معمول، جادوهامون با همدیگه ادغام میشن و موجی بلند از هوا تولید میکنن و به سمت محراب میرن.
وقتی به اورک ها برخورد کرد، دو جنگجو فوراً فلج شدن، اما چیزی که باعث تعجبمون شد، این بود که طلسم، هیچ تاثیری بر جادوگر اورک یا کلاغ سیاهش نداشت.
"اون باید نوعی محافظت جادویی داشته باشه."
یه فکر تو ذهنم جرقه زد ، اما دیگه فرصتی برای فکر کردن نداشتم چون جادوگر برگشت و صاعقه از دستاش به سمتم پرواز کرد.
با پریدن به سمت چپ، از برخوردش به بدنن جلوگیری کردم و صاعقه به ستون پشت سرم برخورد کرد و چندین قطعه سنگ بزرگ، به هوا فرستاد.
هیچ تردیدی در این وجود نداره: ما با مرگ میجنگیدیم.
در همین حال، لیسا یه تیر به سمت اورک شلیک کرد، اما تلاشش ناکام موند: پادشاه اورک، یک طلسم دفاعی به زبون آورد و تیر رو تو، هوا به هزاران تیکه متلاشی کرد.
هر دوی ما فهمیدیم که جادوی اون، دیوانه وار قدرتمنده و اگه بخوایم پادشاه اورک رو سرنگون کنیم، باید از چیز خاصی استفاده کنیم.
یکدفعه اورک مار بزرگی رو ظاهر کرد که بلافاصله به لیسا حمله ور شد.
علیرغم تلاشش برای جلوگیری از گرفتار شدن، مار موفق شد بدن عضلانی و نرمش رو دور لیسا بپیچه و اونموقع بود که چشمام از ترس اشکی شد و برق زد.
لیسا برای کمک فریاد زد و من فورا طلسم تلپورتم رو خوندم و در کسری از ثانیه کنارش ظاهر شدم.
لحظه ای بعد خنجر من پوست مار رو سوراخ کرد و اون موجود از درد هیسی کشید و حلقهٔ خودش رو شل کرد و اجازه داد لیسا فرار کنه.
ضربات چاقوی بعدی من خیلی دقیق تر بود: مستقیماً بین چشم های مار قرار گرفت و خزنده روی زمین افتاد و از درد تشنج کرد.
اما جادوگر اورک حمله به ما رو متوقف نکرد، دوازده خنجر جادویی آتشین در حال پرواز به سمت ما بودن و به سختی به لیسا فرصت میدادن تا مانع دفاعی ایجاد کنه که تأثیر طلسم اورک رو کم کنه.
YOU ARE READING
𝑫𝒓𝒂𝒈𝒐𝒏'𝒔 𝑮𝒂𝒎𝒆✔
Fantasyدر دنیای جادویی اژدها و تک شاخ ها و موجودات فرا طبیعی دیگه، جنی یک انسان جادوگر و لیسا یک اِلف(جن)، متوجه میشن که یه پیوند اسرار آمیز با هم دارن! اونها سفر هیجان انگیزشونو شروع میکنن ... فقط برای اینکه بفهمن پیوند دیگه ای وجود داره که بینشون بوجود ب...
