از کجا شروع کنیم؟
اسم من مایشلا ولی میشل صدام میکنن شاید بنظرتون اسمم عجیب باشه اخه مادرم عاشق بازی با کلماته.
من یه خواهر هم سن خودم دارم یا بهتر بگم دوقلو نا همسان چون شباهتی زیادی باهم نداریم مخصوصا اخلاقن! با این چیزا من و اون خیلی رابطمون خوبه و مثل دوستای صمیمی هم میمونیم..راستی اسمش کندال ما از خانواده گیلبرت هستیم.اصیل زاده!
پدرم سدریک گیلبرت و مادرم سلین گیلبرت جادوگرا های خیلی خوبی بودن اما توی یکی از جنگ های تاریخ بین جادوگرا خوب و بد از این دنیا میرن و ما از سه سالگی پیش عمه بتنی و عمو بریتنی گیلبرت زندگی میکنیم.
وقتی ۱۰ سالم بود با خواهرم کندال به مدرسه مشنگ ها (مدرسه آدم های معمولی) میرفتیم تا وقتی من فهمیدم واقعا کیم!
تو یکی از روزا وقتی کلاسمون تموم شده بود و داشتیم میرفتیم خونه یکی از دخترا های مزخرف اون مدرسه بهم خورد و من افتادم و کلی بهم خندید و گف بی پدر مادر خواهرم ک کنارم بود داشت باهاش دعوا میکرد و من همون لحظه کر شده بودم عصبانیت زیادم باعث شد رنگ چشام از قهوه ای به قرمز تبدیل بشه و جادوی قرمزی (Red magic) که تو وجودم داشتم بیدار شد و بدون اینکه بخوام،دختره از پله ها بدون هیچ نیرویی پرت شد پایین.
و وقتی برای عمه بتنی تعریف کردم سریعا من و پیش عموم برد
عمو بریتنی_ این دختر جادو شیطانی داره بتنی! نمیتونیم کاری بکنیم فقط ببرش خونه و جایی نبرش تا بیشتر از این آبرومون نرفته وگرنه باید از این شهر بریم!
عمه بتنی ک خیلی ترسیده بود سریعا من و کندال و سوار ماشین کرد و به سمت خونه برد.
کندال_میشل ناراحت نباش باهم کنترلش میکنیم:)
لبخند بی روحی تحویلش دادم و اونم سرشو رو شونم گذاشت.
YOU ARE READING
𝐻𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑝𝑜𝑡𝑡𝑒𝑟.(𝐴𝑛𝑜𝑡ℎ𝑒𝑟 𝑏𝑒𝑔𝑖𝑛)
RomancePersain version. بدترین حس:وقتی از شیفت بیدار میشی و با ریل لایف مواجه می شی.