Part1❤︎

4.6K 586 70
                                    

بک ون : هییییییی ژان ژان ژانننننن!شیائو ژان : اووو چیه؟ چرا داد میزنی؟بک ون : میگین یه خواننده رو آوردن بیمارستان

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

بک ون : هییییییی ژان ژان ژانننننن!
شیائو ژان : اووو چیه؟ چرا داد میزنی؟
بک ون : میگین یه خواننده رو آوردن بیمارستان. واییی یعنی کی میتونه باشه ؟من از دور دیدمش ولی خوب نفهمیدم کیه چون ماسک زده بود.
کاغذهای که دستم بود رو گذاشتم روی میز با تعجب برگشتم طرف بک ون
ژان: واسه چی اومده بیمارستان؟ چش شده ؟ دکترش کیه؟

بک ون :تا جای که میدونم دکتر کیم دکترشه تاکید هم کرده هیچکس وارد اتاقه نشن خیلی دلم میخواد بدونم کیه و چش شده.اهههه گندش بزنم چقدر کنجکاوی بده.
به طرف در رفتم زیر لب گفتم
ژان : خیلی خوب صبر کن میرم ته توش در میارم.
از دفترم بیرون رفتم باید بفهمم کدوم خواننده اومده بیمارستان به طرف بخش اطلاعات میرم و از پرستار سو سوال میکنم

ژان : پرستار سو شنیدم یه خواننده اومده بیمارستان میدونی کدوم اتاقه؟
پرستار سو: دکتر شیائوبیمار توی بخش vip اتاق ۷ هستند
ژان : اوکی
به سمت بخش vip میرم میبینم که جلوی در اتاق دوتا بادیگارد ایستاده خیلی کنجکاو شدم بدونم تو اتاق کیه به سمت اتاق میرم که با یه بهونه وارد اتاق بشم که همون موقعه از بلندگو بیمارستان پیجم میکنن که سریع برم بخش اورژانس
با یه عالمه کنجکاوی میرم به اروژانس تا به کارم برسم حتما بعد کار میام ببینم کی تو اتاقه

حدود یک ساعت عمل مریض اورژانسی طول کشید کارم که تموم شد به سمت اتاقم رفتم تا لباسم عوض کنم و برم خونه
به سمت اسانسور میرم که یادم میفته من هنوز نفهمیدم مریض اتاق ۷ کیه سوار اسانسور میشم میرم بخش vip وارد بخش که میشم میبینم که کسی جلوی در نیست به سمت اتاق میرم در خیلی اروم باز میکنم و سریع میرم داخل اتاق
دور تا دور اتاق نگاه میکنم هیچ کس تو اتاق نبود اههه کجا رفتی اخه، برمیگردم طرف در که از اتاق برم بیرون که یه نفر دستم از پشت میگیره هولم میده طرف دیوار صورتم میچسبونه به دیوار و دستم رو محکم فشار میده

ژان: اخ اخ دستم چیکار میکنی لعنتی؟ ولم کن.
... : تو کی هستی؟ اینجا چه غلطی میکنی؟
ژان : دکترشیائو ژان هستم اومدم ببینم بیمار این اتاق کیه دستم رو ول کن
... : مگه دکتر کیم نگفته بود کسی حق نداره پاشو بزاره تواین اتاقققققق
ژان : اههه چرا داد میزنی بابا تو رسما چسبیدی به من کنار گوشم هستی زمزمه هم که کنی من میشنوم دیگه لازم نیست داد بزنی
دستم بیشتر فشار میده به شدت دستم درد گرفته بود اون شخص با لحن عصبانی میگه

ییبو : بهت میگم تو این اتاق چه غلطی میکنی
ژان : بابا من شنیدم یه خواننده تو این اتاق بستری شده نمیدونستم که به جاش یه روانی بستری شده
احساس کردم با این حرفم عصبانی شد تا اومد دستم رو فشار بده از موقعیت استفاده کردم با پشت پام زدم به پاش که با این کارم دادش رفت هوا عقب عقب رفت خورد زمین به چهره درهمش نگاه کردم با دیدن قیافش هنگ کرده بودم وای واقعااا وانگ ییبو الان رو به رو هست

«................................»
سلام🙋🏻‍♀️
نمیدونم با چه امیدی این پارت با ۰ فالوور پست کردم😅
ولی امیدوارم که اگر خوندین خوشتون بیاد😍
ممنون میشم حمایت کنین🙏🏻

»سلام🙋🏻‍♀️نمیدونم با چه امیدی این پارت با ۰ فالوور پست کردم😅ولی امیدوارم که اگر خوندین خوشتون بیاد😍ممنون میشم حمایت کنین🙏🏻

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
❅کوه یخ❅Donde viven las historias. Descúbrelo ahora