کنار در ایستادم و برای بار هزارم پرینتر و چک کردم که درست و حسابی ... خرابش کرده باشم |:
کار نمیکرد این و مطمئنم اما میترسم اگه یکی بیاد و این لعنتی کار کنه , تمام نقشه هام داغون بشه
لباسمو مرتب کردم و با کاغذ های دستم سمت اتاق ادوارد رفتم
:بیا تو
درو باز کردم , پشت میز کارش نبود ولی میدونم که یه جایی همین اطرافه
شت , حالا باید چیکار کنم ! من اومدم قمبلمو نشون بدم نه اینکه پرینت بگیرم !آهی کشیدم و سمت دستگاه رفتم , مثل بقیه ی وسایل دفتر داخل یه اتاقک شیشه ای بودن
دستگاه و روشن کردم
برگه های لعنتی رو داخلش گذاشتم و تمام فحش هایی که بلد بودم و نثار اون دوتا ماست کش اسکل کردم:پرینت ! هه فاک یو ...
خم شدم تا برگه هارو بردارم که ... اوووووم
یه چیزی درست , دقیق و عالی به بهترین نقطه ی باسنم خورد و میدونم اون جلوبندی ادوارد استایلزههههههه
برای اینکه جیغ نزنم پلکامو بهم فشار دادم و نفسمو حبس کردم .... اوه شت بلند شو لویی , خیلی تو این موقعیت موندی الان لو میری .... ولی خب اینا ک۳شر های مغزمه من میخوام همونجوری بمونم
:اقای تاملینسون ?
خب انگار مجبورم بلند شم
صاف ایستادمو برگشتم سمتش
:اووم , دستگاه اتاقم خراب بود
بهم نگاه کرد , انگار میخواست از چیزی مطمئن بشه
:چیزی میخوای?
:خب ... گفتم که
:داستان پرینت و نمیگم ... شبیه یه احمق بنظرت میام ?
تا حالا شده موقع تقلب مچتونو بگیرن ?
من الان اون حس و دارم , عرق سرد با قلبی که نمیدونم میزنه یا نه ... اون لویی که با هر شرایطی زبونش مثل بلبل کار میکرد کو? .... رفته گل بچینه ?:اوکی , برگه هارو بردار و برو به کارت برس اقای تاملینسون
شت شت داره میره من باید چیکار کنم فاکککک , حالا که خودش داره چراغ سبز میده
:من ...
ایستاد اما برنگشت
جلو رفتمو رو به روش ایستادم
:خب ... من چند روزه اینجا کار میکنم و ممکنه بخاطرش بیرونم کنین اما من به ... هوو من , به
تو عمرم انقدر زبون دور لب و دهنم نکشیده بودم , پناه بر خدا یکی یه لیوان اب بده به مننننن
:به شما علاقه دارم یعنی ... نمیخوام کنه باشم , این ...من طرز فکرم اونجوری نیست , یعنی
YOU ARE READING
Me & You
Fanfiction❌COMPLETE❌ Edward styles💚 Louis 💙 ژانر :طنز _رومنس اجتماعی این داستان زندگی من با یه دیوونه اس میخوای بخونی?