😂👋 سلام
عجیبه ولی من چون هفته پیش آپ نکردم و یه کوچولو بدقولی داشتم براتون این پارت و هم آماده کردم(:
اسپویل نمیکنم ولی به جونهی چیزی نگید😂❤♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•Worship •♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡•♡
- یــــــــــــا...وو جونهی...داری ریتم و اشتباه میخونی...بهت گفتم اول نفست و تو قفسه سینه ات حبس کن...دختره حواس پرت!!!
لوهان دوباره یادآوری کرد.
- من خسته شدمممم...
جونهی غر زد و روی کاناپه ولو شد.
- هی!!! کجا داری میری؟! دختره تنبل!!!
جونهی بی توجه به لوهان سمت گوشیش پرواز کرد و دستش و برای مربی تکون داد.
- هایشش...این خانواده چرا اینجورین؟!
- چجوری ایم؟!
با شنیدن صدای بکهیون از جا پرید و سریع سمت بکهیون برگشت.
- اوه...بکهیون شی؟! کی اومدی؟!
بک با دیدن هول شدن لوهان نیشخندی زد و دوباره آب نباتش و توی دهنش گذاشت و کنار پسر مو فندقی نشست و به سهون بخاطر از دست دادن همچین پسری فحش داد.
- همین الان...بنظر میاد جونهی خانوم ما به حرفای مربیش گوش نمیده
جونهی همونطور که با گوشیش ور میرفت سرش و بالا آورد.
- نخیر!!! لوهان سونسنگ نیم زیاد سخت گیره
بکهیون با یادآوری چیزی خندید.
- یکی از معلم خصوصیای منم اینطوری بود...هر وقت زیادی درس میداد بلند میشدم شلوارم و پایین میکشیدم تا درس و تموم کنه
با تموم شدن حرفش صدای خنده جونهی هم بلند شد و لوهان به یه لبخند اکتفا کرد و دوباره سمت جونهی برگشت.
- یادمه یکی گفته بود امتحان انگلیسی دارهجونهی چند بار پلک زد و لبخند پهنی زد و شونه هاش و بالا انداخت و لوهان به این فکر کرد چرا حاضر شده مربی ووکال این بچه تنبل بشه؟!
- کام آن لوهان شی!!! بابای این بچه به ۴ تا زبان مسلطه...میخوای خودش نباشه؟!
°•°•°•°•°•°فلش بک°•°•°•°•°•
- هاییییششش...نمیفهممش
لوهان غر زد و لگدی حواله پسر قد بلند کرد و خیلی شیک کتاب و از روی میز انداخت.
- چته وحشی؟!
سهون همونطور که پاش و ماساژ میداد پرسید و دوباره کتاب انگلیسی و برداشت و روی میز گذاشت...دوست پسرش زیادی لجباز و تخس بود و سهون کل روز و درگیر نشوندنش پشت میز بود و حالا با کلافگی کتاب و پرت کرده بود.
- چرا بجاش کارای قشنگ تری نکنیم؟! هوم؟! مگه چپ و راست نمیگی من دوست پسرتم؟!
سهون پوکر به پسر آهوییش نگاه کرد و دوباره کتاب و باز کرد.
VOUS LISEZ
❃• 𝑾𝒐𝒓𝒔𝒉𝒊𝒑•❃
Fanfiction- چه خرگوش بی ادبی - تازه کجاشو دیدی؟! انگشتشو روی سینه مرد قد بلند ادامه داد و چونه اش و بین دستای سفیدش گیر انداخت. پوزخندی زد. - دور و بر این خرگوش وحشی نگرد،توانایی هاش بیشتر از اونیه ک فکر میکنی چشمای متعجب کریس درخشید. - یعنی باید رامش کنم؟! ...