از هم گُسسته | brisé •اسم فیکشن از secret garden تغییر پیدا کرد• "تجربهی عشقی مقدس که به ناپاکی رسوا شده" به آرامی سرش را پایینتر آورد که نگاهشان به هم گره خورد و نفسهایشان ملتمس برای آزادی.. با صدایی که التماس میکرد به گوش جونگکوک نرسد؛ آب دهانش را پایین فرستاد همان خواهشی که جونگکوک برای ضربان قلب هیجانزدهاش داشت.. این اولین نزدیکیشان نبود اما در نظرشان عادی هم نمیآمد.. پسر کوچکتر لبهای سرخش را نمدار کرد و با صدایی تحلیل رفته خیره به آن لبهای پهن، آرام لب زد -دوست دارم... نگاهش را به نگاه مرد روبه رویش دوخت -بوی عطرتو.... نویسنده: تناز با همراهی ساغر کاپل: ویکوک ژانر: کلاسیک|تاریخی- رومنس- انگست- اسمات
12 parts