prt.13

298 50 5
                                    

Jimin

لباسامو پوشیدم داشتم دکمه پیرهنمو میبستم که یاد چند دقیقه پیش افتادم خندم گرفت
یارو فقط قسمته حساسو ندید وگرنه درحد عالی سرتاپامو دید زد
ازدر رفتم بیرون ندیدمش سرو کله اش از ته راهرو پیدا شد
لباساشو عوض کرده بود پیرهن نوک مدادی و کت اسپرت همرنگش ..تیپ و قیافش درسته تو حلقم .. ولی اخلاق زیر صفر
از همونجا به سرتا پام نگاه کرد پوزخند زد
به راهش ادامه داد از بغلم که رد شد گفت: دنبالم بیا

منم مطیع سمتش رفتم پشتش حرکت میکردم
چشمم به بازوهاش افتاد که کت کم بود توش منفجر بشه حسابی تو تنش کیپ بود
از پله ها پایین رفت ..خدمتکارا جلوش به صف شدن

جانگ کوک جلوشون ایستاد : تا وقتی که خانم ژیان (خدمتکار قبلی) نیست این وظایفش رو انجام میده .. از حالا به بعد جیمین خدمتکار مخصوص منه اگه جیمین سوالی داشت راهنماییش میکنید .همه چیز روشنه؟

همگی مطیعانه سرتکون دادن و اطاعت کردند مرخصشون کرد بهم گفت باهاش برم طرفه یه در رفت جلوش ایستاد
با لحن خشکی: به هیچ عنوان حق ورود به این اتاق رو نداری این اتاق و اتاقه بالایی انتهای راه رو اگه سواله دیگه ای داشتی میتونی بپرسی از من یا مستخدمین ..دیگه حرفی نمیمونه...

از کنارم رد شد و فک کردم که باید اینو بپرسم : کجا میرین؟

سرجاش ایستاد به ارومی برگشت
ی تای ابروشو بالا داد : چیزی گفتی؟

بی تفاوت شونمو انداختم بالا گفتم: پرسیدم کجا میرید؟ مگه خدمتکار مخصوصتون نیستم؟نباید بدونم کجا میرین چی میخورین ؟

کلافه پرید وسط حرفم:بسه تو فقط خدمتکاری مدیر یا منشی من نیستی گرچه من به منشیمم اجازه رو نمیدم چه برسه به تو

تو رو جوری گفت که توش بوی تحقیر میشد حس کرد
+شما حرفاتو زدی حالا گوش کن.. نمیزارم چپو راست هرچی دلت خاست بگی درسته خدمتکارتونم ولی دلیل نمیشه هرطور خاستی باهام رفتار کنی

حالا من بودم یه پوزخند تحویلش دادمو از سالن خارج شدم
می دونستم از حدم گذشتم و اگه میموندم حسابمو میرسید

******

دلم واسه کای تنگ شده میدونستم کلی نگرانم شده و میخاستم باهاش حرف بزنم
بعد از رفتن خرگوشه سمت تلفن رفتم شمارشو گرفتم
صداش تو گوشی پیچید ناخوداگاه لبخند زدم

-بله
بعد از مکث کوتاه اروم گفت: سلام اقای دکتر

چند لحظه صدایی نشنیدم بعدش انگار بمب اونطرف منفجر شد داد زد گفت جیمین...

-خودتی پسر؟ کدوم گوری بودی نگرانت بودم الوو

+باشه باشه

معلوم بود هل شده اونجوری به نفس نفس افتاده
+حالت خوبه کای؟

-مهم نیست بگو کجایی؟ خودمو میرسونم

sinner(коокмin)Where stories live. Discover now