14.prt

287 63 10
                                    

Jimin

با ترس از خواب بیدار میشم
خیس از عرق روی تخت میشینم و درحالی که نفسم بزور بالا میاد به اطرافم نگاه میکنم ولی تاریکه
لرزون چراغ کنار تختمو روشن میکنم ولی کسی تو اتاق نیست نفس حبس شدمو بیرون دادم
این چه خوابی بود دیدم؟ دستمو روی قلبم گذاشتم که تند تند میزد به پشت رو تخت دراز کشیدم
به بدنم دست کشیم همین لباسی که تنم بود رو تو خواب دیدم تنم هنوز داغ بود انگار  جای دستاش روی تنم مونده بود و گرمی اغوشش روی تنم باقی بود
نفس عمیق کشیدمو دوباره سعی کردم بخوابم

******
Jungkook

تو شرکت بودم داشتم برگه ی تحویل اجناس رو بررسی میکردم گوشیم زنگ خورد با دیدن شماره دنیل سریع جواب دادم .بدون اینکه بزاره حرفی
بزنم : جانگ کوک تو اینکارو میکنی

نفسمو عصبی دادم بیرون اینبار دفعه سومیه که  زنگ میزد و اصرار میکرد

+من اینکارو نمیکنم دنیل

داد زد: یعنی چی؟ تویه حرفه ای هستی

+اره ولی نه تو بچه دزدی و کشتنش

-اون یکی از افراد داهیونه و دشمنمه اون یکی از افرادمو کشت و بهش توجهی نکرد

+میفهمی چی میگی؟ بخاطر اون میخای بچه  دوازده سالرو بکشی؟

-تو کاریت نباشه اون باید تاوان پس بده اصلا فکر کن این ماموریتته

+من گفتم‌که اینکارو انجام نمیدم دنیل

داد زد : گوش کن ببین چی میگم جئون .. تو تمامه معامله هامو بخوبی انجام دادی بدون هیچ ایرادی ولی الان داری از فرمانم سرپیچی میکنی  تو تا الانم ادم کشتی

-اره من کشتم ولی کیارو کشتم؟ اونایی که بهم خیانت کردنو کشتم تا الان فقط سه نفر بودن که یکیشونم از پشت بهم خنجر زد نفر دومم جلوی خونم بهم شلیک کرد تیرش خطارفت ..چنین ادمی حقش مرگ بود نفر سومم همون ادمی بود که به هردومون خیانت کرد به تو که معشوقه ات رو ازت قاپید و عکساشونو تو استخر باهم دیدی و  بعد قصد جونمو کرد ، میبینی؟ من این سه نفرو کشتم که   کمتر از مرگ حقشون نبود حالا تو میخای یه بچه دوازده ساله رو بکشم ؟ این تو حرفه یه من نیست دنیل

+فکر نمیکردم انقدر ترسو باشی از اول میدونستم به جایی نمیرسی چون خودت نمیخای

طاقت نیاوردم داد زدم: اره من بجایی نرسیدم ولی من همینی که الان هستمو قبول دارم

+تو گناهکار شدی ولی اونیکه من خاستم نشدی

زود تماسو قطع کرد

گوشیمو پرت کردم سمت دیوار هر تیکه اش یک طرف افتاد سرمو بین دستام گرفتم فشردم
دنیله کثیف .. حرومزاده تر از تو ندیدم
نمیتونستم اون بچه رو بکشم از اولشم همچین قراری نداشتیم، حس میکنم باید خودمو از شرش راحت کنم  دیگه وقتشه همه چیز بینمونو تموم کنم ...

sinner(коокмin)Where stories live. Discover now