15.prt

287 51 3
                                    

Jung kook

-جنی من خوشم نمیاد محل کارم باهام صمیمی باشی

+میفهمم جانگ‌کوک

-پس دیگه‌تکرارش نکن

با لحنی اغوا‌گرانه گفت: باور کن سخته عزیزم

+رابطه دوستیه ما زود شکل گرفت اینطور فکر نمیکنی؟

-درسته ولی من تو نگاهه اول فهمیدم میتونم بهت اعتماد کنم

+من چی؟ میتونم به تو اعتماد کنم؟

-چرا میپرسی؟ معلومه

+چی؟

-اینکه میتونی بهم اعتماد کنی

دیگه حرفی بینمون ردو بدل نشد
تو دلم پوزخند زدم
این دختر بازیگره خوبیه
رسیدیم جلوی شرکت  از اسانسور بیرون اومدیم و بازومو رها کرد با لبخند نگام کرد و وارد اتاقش شد
جلوی میز منشی ایستادم

+چه خبر؟ کسی تماس نگرفت؟

-چرا قربان

+گزارشو بیار اتاقم

-قربان اقایی اومدنو تو اتاقه مهمان منتظرن

+خودشو معرفی نکرد؟

-نه قربان گفتن شما میشناسیدش

+بدون اینکه خودشو معرفی کنه چطوری گزاشتی وارد اتاق مهمان بشه

با ترس به لکنت افتاد

-گ..گفتن که شما ... میشناسیدشون

+باشه اشتباهتو توجیه نکن گزارشه کارارو بزار رو میزم

وارد اتاق شدم مردی پشت به در روی صندلی نشسته بود
به طرفه میز رفتمو با نشستنم روی میز چهرشو  دیدم
جدی منو نگاه کردو سرشو تکون داد

-سلام منو که شناختید؟

پوزخند زدمو به پشتی تکیه دادم یه دستمو روی میز گزاشتم اونیکیو روی صورتم کشیدم

+چی میخای؟ چرا اومدی اینجا

-اومدم بگم دست از سر جیمین برداری

با اخم کمی به جلو خم شدم

+مضوعه جیمین چه ربطی به تو داره؟

-زندگیه جیمین به تنها کسی که مربوطه منم .. اون برام خیلی مهمه

+مگه نسبتش باهات چیه؟ جز یک دوست

-اون جز من کسیو نداره نمیخام ازین سو استفاده کنی

+کسی از اون سواستفاده نمیکنه اون با میل خودش شد خدمتکاره من به من تعهد داره

-میدونم ازش خاستم قبول نکنه و  باهام بیاد ولی نخاست

+خب پس چی میگی؟ مگه نمیگی خودش نخاست

کمی مکث کرد

-من جیمینو میخام .. بزارید بیاد پیشه من پیش اون پیر مرد که بود ازش خاستم بیاد پیشم قبول نکرد ولی حالا پیشه اون نیست

sinner(коокмin)Where stories live. Discover now