بوسه ای رو گونه ی نرم و خیسه تهیونگی که توی بغلش خزیده بود، زد و لبتابشو روی پاش قرار داد ...
اون بیبی جدیدا عادت کرده بود وقتی از حموم میومد ، با حوله ی تنپوش زردش تا ساعت ها تو بغلش مینشست و به کار کردنش با زل میزد ....
" ته بیبی ، میخواستم یه چیزی رو بهت بگم "
با چشمای پاپی طورش به جانگکوک نگاه کرد و دستشو زیره چونش گذاشت و این حالت هم نشون گره این بود که ، کوک حرفتو بزن !
" من تصمیم گرفتم که تو مثله بچه های دیگه نوشتن و خوندن یادبگیری ، پس برات یه معلم استخدام کردم "
تیکه ی اخره حرفشو با سرعته بیشتری بیان کرد ، تا اون خرس کوچولوی عسلی عصبانی نشه ....
+: نمیخوام، بهش بگو نیاد من خودم با اون کاناله که تو تلوزیون نشون میده حروف انگلیسی رو یاد گرفتم ...
خنده ای کرد و قلبش برای کیوت بودنه تهیونگش ضعف کرد ، پس بخاطر همین بود که هر روز ساعته سه ظهر بی توجه به ناهارش پای تلوزیون می رفت ؛ فقط برای اون برنامه ی بچگونه که حروف انگلیسی رو با شعر یاد میداد ...
+: نخند کوکی ، جدی گفتم من اونارو یاد گرفتم و توی دفترم شکلاشونو کشیدم ...
بلند شد و دفتری که برای نقاشی هاش بود رو اورد و جلوی جانگکوگ ایستاد و شروع کرد به ورق زدن و توضیح دادن ....
+: این که صورتیه A مثله Apple ...
تا اخرین حروفه الفبای انگلیسی رو به ددی جونگوش معرفی کرد و روی تخت نشست ...
" تهیونگ ، تو خیلی خوب اونارو یاد گرفتی... اما کره ای هم بلدی بنویسی ؟ "
با تعجب انگشته اشاره اشو روی لبش کشید و به دفتر و خودکار اکلیلی که دسته جانگکوک بود نگاه کرد ... کره ای بلد نبود!!
به اسمش که توسطه کوک روی کاغذ نوشته شده بود نگاه کرد ، اون حروف ها بنظر خیلی پیچ در پیچ بودن ... و صد البته گیج کننده ...
مشغوله نوشتنه اسمه خودش بود که متوجه شد تهیونگ با گیجی و چشمای پر اشکش به کاغذ زل زده و همه ی تلاششو میکنه رازه درهم پیچیدگی حروف کره ای رو بفهمه ....
" تهیونگ ... عزیزم لازم نیست به خودت فشار بیاری ، همه چیزو به زودی از اقای کیم یاد میگیری "
با شنیدنه اسمه هیونگش یواشکی خندید و سرشو بالا گرفت ...
+: اقای کیم ؟ کوکی میشه توام پیشم بمونی ، من تنهایی ازش میترسم ....
دستاشو دوره گردنه تهیونگش حلقه کرد و بوسه ای رو پیشونیش زد ، قطعا اگه میدونست این ، نقشه ی بیبیش و نامجونه ... اروم برخورد نمیکرد....
" نگران نباش تدی ، جین هیونگت قراره پیشت بمونه ... دیشب بهم رنگ زد و گفت که توی خونش خیلی احساسه تنهایی میکنه و منم پیشنهاد دادم که برای یه مدت تا اینکه حالش بهتر بشه ، بیاد و خونه ی ما بمونه .... نظرت چیه ته ته ؟ ! "
YOU ARE READING
The angle of my heart [Completed]
Fanfictionکاپل : kookv ژانر : smut . Romance. Daddy kink . Fantastic خلاصه : تهیونگ فرشته ی طبیعیت یهو یه ماموریت عجیب بهش میخوره اونم اینه که برای محافظت از جونگکوک به زمین بره .. اما تهیونگ میتونه مواظب جونگکوک خشن و افسرده ای باشه که تازه عشقش رو از د...