ددی تختم رو هم میشه بیاریم ؟
به تخت با ارزش و عزیزش نگاه کرد و از جانگکوک درخواست کرد چون دلش نمیومد اون تخت آبی و کیوتشو بزاره تو اون خونه خاک بخوره...
" بیبی من بهترشو برات میگیرم ، بعدم اینکه تو قراره از این به بعد پیشه من بخوابی پس نیازی به تخت نداری ..هوم ؟ "لباش رو اویزون کرد و چشمی گفت و بعد جانگکوکی بود که لب بالا و پایینشو باهم گاز گرفته بود ...
ته : خیلی دردم گرف 🥺...
" وقتی اینجوری لباتو اویزون میکنی توقع نداشته باش که اون هارو نخورم "
لپاش صورتی شد و سرش رو پایین انداخت ، بعد از مرگ خانوم جئون تصمیم گرفت بره خونه جانگکوک چون دیگه تنها موندن تو اون خونه معنایی نداشت اما الان سخت ترین چیز براش دل کندن از حیاط و گل هایی بود که خودش با عشق کاشته بود...
"بیبی همه وسایلاتو برداشتی ؟ "
ته : اوهوم..
" انقدر هم ناراحت اون گل کوچولو هات نباش ، قول میدم تو تراس برات یه گلخونه کوچیک درست کنم با کلی رزه سفید و صورتی "
با ذوق سری تکون داد و بعد از گذاشتن چمدوناش تو صندوق ماشین ، سوار شد ...
جانگکوک مهربون بود و دوسش داشت ، براش بستنی میگرفت و خوشحالش میکرد مگه قلب کوچیکش چه توقعات دیگه ای داشت ؟
جز اینکه یکی دوستش داشته باشه ..ماشین رو دمه یه مارکت کوچیک پارک کرد و پیاده شد تا برای شامشون یسری وسیله بخره میخواست به ته ته کوچلو نشون بده که انقدر هم که فک میکنه بی مسئولیت و علاف بار نیومده ...
" ببخشید اقا شما میدونی کجا میتونم یه بیبی بوی کردنی مثل خودت پیدا کنم ؟؟؟"
تهیونگ از شیشه ماشین نگاهی به ماشین بغلی انداخت و دوتا مرد رو دید که دست یکیشون سوجو و سیگار بود ..." اوخ لباشو "
حواسش نبود که طبق عادت لباش رو برچیده و الان اون دو نفر رو خیلی راضی کرده ، شیشه رو بالا داد و به دره فروشگاه زل زد حس میکرد با اون کار جانگکوک زودتر خارج میشه غافل از اینکه اون تو درگیری بین انتخاب ژامبون مرغ یا گوشت داره ...
انگار اون دوتا بیخیال بشو نبودن و تهیونگ هم کم کم داشت میترسید ، پیاده شد و سمت دره فروشگاه دویید ...
_______________________
Jk pov
با دیدن تهیونگ که وارده فروشگاه شد کنجکاو شدم و سمتش رفتم دیدم یکم ترسیده و لپ هاش قرمز شده ؟
جانگکوک : چیشده بیبی چرا تو ماشین نموندی؟
اومد چیزی بگه که با وارد شدن دوتا مرد درشت هیکل تقریبا مست حساب کار دستم اومد پس از اینا ترسیده بود، بغلش کردم و لپشو که داغ و سرخ شده بود بوسیدم ..
JE LEEST
The angle of my heart [Completed]
Fanfictieکاپل : kookv ژانر : smut . Romance. Daddy kink . Fantastic خلاصه : تهیونگ فرشته ی طبیعیت یهو یه ماموریت عجیب بهش میخوره اونم اینه که برای محافظت از جونگکوک به زمین بره .. اما تهیونگ میتونه مواظب جونگکوک خشن و افسرده ای باشه که تازه عشقش رو از د...