وسطه راه تهیونگ با صدای تیری که از پشته سرش شنید لحظه ای مکث کرد ...دلش نمیخواست اون چیزی که تویه ذهنشه اتفاق بیوفته ...نه نه نهههه !!
برگشت و با دیدنه جانگکوک که روی زمین افتاده بود و زانوش رو گرفته بود ..لرزی کرد ..
+ ک..کوک ..خوبی ..؟ مگه نه ؟
دسته خونیشو روی گونه پسر کشید و بهش لبخندی زد ..اما بعد از چند ثانیه خونریزی از حال رفت و تنها چیزی که شنید صدای داده تهیونگ بود که بلند اسمه جین هیونگش رو صدا میزد تا بیاد ک و کمکشون کنه ......
زانوهاشو توی بغلش جمع کرده بود و بدون توجه به مامور های پلیس که روبروش درحال دستگیر کردن صاحب شرکت و بادیگارد ها بودن ؛ اشک میریخت ...
تنها چیزی که الان براش مهم بود این بود که ددی کوکش خوب نیست ..تیر خورده بود و پاش خون میومد...
بعد از صدای تیراندازی جین فوری با پلیس تماس گرفته بود و بعد هم امبولانس ... میدونست که تهیونگ هم حاله خوبی نداره چون محض رضای خدا اون فقط یه بچه بود که دوبرابره سنش دشت زجر میکشید...
* تهیونگ...
بهش پشت کرد و سگه کوچیکه قهوه ای مشکیه جدیدشو تو بغلش فشرد ...از همون لحظه که دیده بودش حس میکرد وابستگی که بین خودش و اون پاپی کوچولو ایجاد شده خیلی زیاده ....
* اوه از این سگ خوشت اومده ؟ اسمش رو چی میخوای بزاری ؟
+: دوسش دارم ، نرمه و بوی خوبی میده ...اسمش رو میزارم ...اممم ...یونتان .. یوقتایی هم میتونم تانی صداش کنم ..
* اره بیبی ..همه چی درست میشه خب ؟ کوکی الان بیمارستانه و مطمئن باش خوب میشه ...هی .. اون ددیه لعنتیت خیلی هیکلیه و حسابی هم غذا میخوره ...پس هیچیش نمیشه خرس کوچولو ...
+: راس میگی سوکجینی هیونگ ... میدونی اخه من خیلی دوستش دارم همش نگرانم اتفاقی براش بیوفته ...
خنده از اعتراف ساده و بچگونه پسر کرد و دست هاشو گرفت ، میدونست که تهیونگ تو هرموقعه ای دوست داره بغل بشه یا اینکه کسی موهاشو نوازش کنه ....
* میخوای بیای بغلم ته ته ؟ ...
حرفشو کامل نکرده بود که دید جسمی تو بغلش چپونده شد و کتش رو چنگ زد ..خب ..توقع این رو داشت ، دست هاشو به پشته اون رسوند و اروم بغلش کرد ....
* باید یه چند روزی بیای خونه من خرس عسلی ...مشکلی پیش نمیاد اوکی ؟ ...به ددی کوکت هم تند تند سر میزنیم ...
+: بانی و یونتان هم میتونم بیارم ...
* البته که میتونی بیاری تهیونگ مطمئنم هوبی هیونگت اگه اونارو ببینه خیلی ذوق میکنه ، شاید بیشتر از خوده تو ....
YOU ARE READING
The angle of my heart [Completed]
Fanfictionکاپل : kookv ژانر : smut . Romance. Daddy kink . Fantastic خلاصه : تهیونگ فرشته ی طبیعیت یهو یه ماموریت عجیب بهش میخوره اونم اینه که برای محافظت از جونگکوک به زمین بره .. اما تهیونگ میتونه مواظب جونگکوک خشن و افسرده ای باشه که تازه عشقش رو از د...