part 12 : my family name is jeon ..

3.5K 575 102
                                    


-: نه ..نه تهیونگ اینجوری نیست ..باید صورتت رو اغواگر تر نشون بدی ..نه شکله یه پیشی ملوس ...

کاری بود که یه هفته تموم داشت انجام میداد ..جلوی دوربین وایسا ..ژست های عجیب غریب بگیر ..چیزی نخور ..حتی یادش نمیاد اخرین باری که شکلات خورد کی بوده ..

دلش برای جانگکوک ..تنگ شده بود ، برای مهربونی هاش ..حتی دعواهاش ..با به یاداوردن دوباره ی اینکه خونه نیست و حتی کره هم نیست تا ددی کوکش پیداش کنه..بغض تو گلوش نشست و از عکاس عذرخواهی کرد ...

+ اوه خدای من اون تهیونگه احمق باز شروع کرد ..

زن به سمت پسری که رو مبل جمع شده بود رفت و بازوش رو طوری کشید که جسمه سبکش از رو مبل بلند شد...

+ بهت نگفتم این بچه بازیا و گریه هات رو تموم کن ؟؟؟ باید میفروختمت به یه بار یا دیسکو ؟ ...

سرش رو چندبار تکون تکون داد و به زنی که تو صورتش فریاد میزد نگاه کرد ...نمیدونست چند بار از دسته اون کتک خورده و بازوهاش ...که تو این مدت نصف شده بودن ، کبود شده ...تعدادش از دستش در رفته بود ...

+ تهیونگ با تویه لعنتی ام .‌.. شنیدی ؟

بازوش رو به قدری محکم فشار داد که حس میکرد حتی الانش هم کبود شده و شب دوباره از درد خوابش نمیبره...

* بله خانوم ...ف..فهمیدم ..

+ خوبه ..پس بلند شو و برای اون دوربین های عکاسی ژست بگیر ..

اشک هاش رو با پشته دست پاک کرد و سمته مرد رفت ..

+ تهیونگ باید لباستو عوض کنی ..

با صدای گریمور به سمته اتاق رفت تا اون لباسه به شدت باز و توری رو تنش کنه ...اوایل قبول نمیکرد که فقط تو عکاسی یه شورت پاش باشه یا مثلا فقط لباس های تمام تور بپوشه ....اما شلاق و سیلی زدن هم نمیخواست ....

___________________________
Jk :

+ جانگکوک ...جانگکوک صدامو میشنوی ؟ ..

مرد سرش رو بالا اورد به صورته دوسته صمیمش که از صمیم دل نگرانش بود نگاه کرد ...بعد از تهیونگ انگار هیچی مثل سابق نبود ...

جین با دیدنه چشمهای گود افتاده و ته ریش های رو صورت جانگکوک هینی گفت و سری از تاسف تکون داد ....

+ خودت رو تو آینه دیدی ؟ لعنتی پاشو نگاه کن ..یا کارت شده سیگار کشیدن ...یا اینکه اون عروسکو بغل میکنی ...تا کی جانگکوک تا کی ؟ یه ماهه نشستی تو خونه ..شرکتت داره ورشکسته میشه ..و تهیونگ ..تهیونگ رو اگه ببینی ...

پوزخندی زد و سیگارشو روی میز انداخت ...

" اون تهیونگه من نیست ...اون یه هرزه کوچولوی عوضیه ‌...هیونگ اون از زندگیش راضیه من چرا برم دنبالش ...هان ؟ "

The angle of my heart [Completed]Where stories live. Discover now