part 8 : daddy's bestfriend

4.8K 730 290
                                    


+اوه خدای من باورم نمیشه اون جانگگوک احمق گفته برم گلدوناش رو اب بدم ، وقتی بیاد بهش میگم که بچ تو حق نداری به من دستور بدی من هیونگتم ...

کلیدی رو که از جانگکوک گرفته بود رو توی قفل انداخت و در رو باز کرد توی راه انقدر جانگکوک و دوست دختر / دوست پسر هاش رو فحش داده بود که حس میکرد لپای گرد و صورتیش گر گرفته و نیاز به یکم اب داره ..

+ تشنمه اما از کوکی بعید نیست که تو لیوان هاش هم کام نریزه پس بیخیال با دست ...

با دیدن پسر ریز جثه ای که یه عروسک عجیب غریب دستش بود و از اتاق بیرون اومد صداش قطع شد ..

+ تو دیگه کی هستی ؟ به جانگکوک نمیخورد پدوفیل هم داشته باشه اما انگار که داره ..

تهیونگ با دیدن فرد غریبه یکم ترسید و پشت مبل رفت، جانگکوک شمارش رو روی تلفن گذاشته بود باید به اون زنگ میزد..

+ وادفاک اون بچه چشه /: ..هی کوچولو نیازی نیست بترسی بیا بیرون من گرگ قصه ها نیستم ..

تهیونگ : تو خیلی بی ادبی به جانگکوک فحش دادی منم کوچولو نیستم ..

+ خدایا منو ببخش بابت فحش هایی که به فرده پاک و مقدسی به اسم جانگکوک دادم ..

+ بیبی بیا بیرون من جینم' دوسته جانگکوکت ..

از لای مبل ها به اون پسر نگاه کرد تقریبا قده کوتاهی داشت و رون های جذابش رو با یه شلوار تنگ مشکی بیرون انداخته بود ..
اما باز هم ازنظره تهیونگ شبیه یه کیتن لوس و بداخلاق بود ..

با خجالت از لای مبل دراومد و سعی میکرد با دست لبه های شلوارک کوتاهش رو ، که عکس باب اسفنجی روش داشت پایین بکشه ..

+ اوه چه کیوتی تو ، اسمت چیه بیبی ؟

ته : من تهیونگم ..

+ دوست پسره جانگکوکی؟

ته : اوهوم

+ اوه گاد دلم میخواد جانگکوک رو بفاک بدم تا بفهمه با یه بچه نباید رابطه داشته باشه ..

+ خیلی خب تهیونگی صبونه خوردی ؟

سرش رو به اطراف تکون داد و برای اولین بار به چهره ی جیمین نگاه کرد: خوشگل ، کیوت ، لجباز ، موچی گِرد

توصیف هایی بود که تو ذهنش می چرخید اما صبر کن دوسته جانگکوک انقدر خوشگله پس احتمالش هست که جانگکوک با جین باشه و فقط تهیونگ رو برای بازی میخواد؟

حواسش نبود که هنوز وسط خونه وایساده و دست هاش از ناراحتی مشت شده ..کمی هم میلرزه ..

+ خوبی دارلینگ ؟

ته : برو بیرون اینجا خونه ی منو کوکیه...

+ وات ؟ /: اوه فهمیدم تو ذهن کوچولوت چی میگذره ، ببین تهیونگی این حلقه ی تو دستم برای نامزدمه و اسمشم یونگیه ، منو جانگکوک از دبیرستان باهم بودیم و فقط دوستای صمیمی ایم فهمیدی بیبی ؟

The angle of my heart [Completed]Where stories live. Discover now