نمیدونست بعد از اون رابطه این چه حسیه که درونش بوجود اومده اما دلش نمیخواست از رو کوله جانگکوک بیاد پایین یا حتی برای لحظه ای تنهاش بزاره ..." انجل ، من باید برم شرکت و گفتی که درد هم نداری درسته ؟ "
اوهومه کوتاهی گفت اما حلقه دستاشو دوره گردن کوک محکم تر کرد ، یجور حسه وابستگی شدید توش بوجود اومده بود البته قبلا هم اینجوری بود ...
اما فعلا میخواست برای ددیش ، تبدیل به تدی بر کیوت و مظلوم بشه ، شاید اون ددیه بدجنس دلش بسوزه و شرکت نره ...
" خب پس ، همین جا بمون اممم ... زنگ میزنم جین هیونگ بیاد پیشت خوبه ؟ "
با شنیدنه اسمه هیونگه مهربون و خوردنیش بعد از ساعتها لبخند رو لبش نشست و از کمره جانگکوک پایین اومد ...
به سمته اتاقش پا تند کرد و مداد شمعی و آبرنگ و هرچیزه دیگه ای که مربوط به نقاشی میشد رو همراه خودش بیرون اورد ...
+: جینی اون روز گفت که وقتی اشپزی میکنه دلش میخواد من روبروش بشینم و براش نقاشی بکشم ... ایندفعه میخوام دیشبو بکشم که روی بدنم شیر ...
با دستی که آروم جلو دهنش قرار گرفت ساکت شد و با اخمای تو همش به جانگکوک نگاه کرد ...
" ببین تهیونگ تو نباید کاره دیشبمونو برای کسی تعریف کنی خب ؟ اون مثله یه رازه بینه منوتو ..."
با تعجب و هیجان سرشو به نشونه فهمیدن تکون داد ، اون الان یه رازه بزرگ داست پس باید حواسش به پر حرفی هاش میبود ...
+: عامم خب این دفعه براش یونتانو نقاشی میکشم و بعدشم کلی باهم میرقصیم ، شاید پنکیک درست کنیم...
نمیخواست آنجله کیوتشو ناراحت کنه اما مجبور بود بگه که جین تازه با هوسوک کات کرده و اصلا هم اعصاب نداره ...
" بیبی ، جین هیونگ امروز یکم بی حوصله اس پس زیاد اذیتش نکن و فقط بشین کارتون ببین و نقاشی بکش تا من برگردم .."
بعد از بوسیدنه گونه ی نرم و عسلی تهیونگش ، از ساختمون خارج شد و ماشینه جین رو دید که وارده خونش میشه ...
اونجوری که از جین شنیده بود داستانه کات کردنش با هوسوک برای یکی دوروز نبود ، اون ها باهم قرار میگذاشتند و جین روز های اول فهمید که هوسوک بایسکشواله و مثله خودش گیه کامل نیست ...
اما بخاطر علاقه ای که بینشون بود سعی کرد نسبت به این قضیه واکنش نشون نده ، اون پسر مهربون و خوش اخلاق بود و صدالبته مهربون با جین ...
اما روزی که هوسوک به خونه نیومد و درحده مرگ نگرانش شده بود ، تماسه بیستم یا شایدم سی ام بود که هوسوک گوشیش رو برداشت و پشته گوشی حرف هایی بهش زد که جین توقع نداشت اون هارو از اولین عشقه زندگیش بشنوه ....
VOUS LISEZ
The angle of my heart [Completed]
Fanfictionکاپل : kookv ژانر : smut . Romance. Daddy kink . Fantastic خلاصه : تهیونگ فرشته ی طبیعیت یهو یه ماموریت عجیب بهش میخوره اونم اینه که برای محافظت از جونگکوک به زمین بره .. اما تهیونگ میتونه مواظب جونگکوک خشن و افسرده ای باشه که تازه عشقش رو از د...