تهیونگ دستی به صورتش کشید و چشماش رو چنط لحظه بست.
کای بعد از جمع کردن وسایلش طوری که تهیونگ از جاش پرید گفت:" ممنون آقای کیم! "
و بدون شنیدن حرفی از تهیونگ تعظیم کرد و بیرون رفت.تهیونگ لبخند کوچیکی به کای که تند تند سمت پله ها میرفت زد و متوجه تماس از طرف "جئون جونگکوک" شد.
-"صبح بخیر کوک"
-" صبح توعم بخیر.. ببینم شرکتی؟ ولی هنوز یه روز از مرخصیمون مونده"تهیونگ بلند شد و جلوی پنجره ی اتاقش ایستاد:" اره اما من به کای گفته بودم باید خودم بهش یه چیزایی رو آموزش بدم.. چند دیقه ست که رفته"
جونگکوک جواب داد:" خسته نباشی ته ته، عصر بیا دنبالم میخوام ببینمت"
تهیونگ سر تکون داد و دست ازادش رو داخل جیب شلوارش گذاشت:" باشه، مراقب خودت باش"جونگکوک صداش رو کمی نازک کرد:" باشه باشه، توعم از ته ته م مراقبت کن، خدافظ و این حرفا"
تهیونگ خندید:" حتما، فعلا"
با صدای در، کراواتش رو صاف کرد و "بفرمایید" گفت.
مردی داخل اتاق شد:" کسی توی شرکت نیست اینطور که معلومه.. "
تهیونگ که مشغول مرتب کردن پوشه های داخل کمد فلزی اتاق بود، بدون اینکه سر بلند کنه جواب داد:" رئیس کیم طبقه ی سوم حضور دارن"-" اما من اومدم تا کیم تهیونگ رو ببینم"
ته سرش رو برگردوند و لحن رسمی تری گرفت:" آقای جکسون؟ "لوکاس با بستن و باز کردن چشماش حرف پسر مقابلش رو تایید کرد.
تهیونگ در کمد رو بست و رو به روی لوکاس ایستاد و در جواب دست دراز شده ی اون، دستهاش رو به هم قفل کرد:" متاسفم که تعارف نمیکنم تا بشینید، حقیقتا تا چند دقیقه دیگه میخوام شرکت رو ترک کنم"لوکاس که کم کم رفتار های تهیونگ رو بی ادبی میدونست گلوش رو صاف کرد و دستی که با هدف گرفتن دست ته دراز کرده بود رو داخل جیبش برگردوند :" که اینطور، پس زودتر حرف میزنیم"
تهیونگ لبخند کوچیکی زد:" ممنون"لوکاس شروع به قدم رو رفتن داخل اتاق کرد:" میدونی که جونگکوک مثل پسر خودم میمونه-"
تهیونگ قبل از تموم شدن حرف مرد مقابل گفت:" اما خودش همچین نظری نداره"لوکاس عصبی خندید:" به هرحال"
ادامه داد:" در حال حاضر جونگکوک همسر داره، دوسال میشه که باهم ازدواج کردن و دخترم دوسش داره، من به هیچوجه دلم نمیخواد کسی مثل تو وسطشون قرار بگیره"تهیونگ ابروهاش رو بالا انداخت:" جونگکوک متعلق به منه.
اون به اجبار شما و پدرش تن به دوسال زندگی با دخترتون داده.
در ضمن من به هیچوجه صلاح نمیدونم از کسی مثل شما اطاعت کنم "لوکاس اخم ریزی کرد:" نمیدونم متوجه شدی یا نه، ولی من قدرتمند تر از چیزیم که فکرشو بکنی.
بی ادبیتو میذارم پای نشناختنم.
عاقبت حرفاتو میبینی"
DU LIEST GERADE
luv me again.
Fanfiction(متوقف شده) - غم زیباست و منشأش مقدس. کیم تهیونگ. - ژانر: رمنس، درام، اکشن، برشی از زندگی. - کاپل: ویکوک، یونمین، نامجین. start: 2020, october 13. (درحال ویرایش...)