Part 26 [قطعه]

523 106 45
                                    

[" تو همیشه بهم می‌گفتی آدما نباید باعث بشن دست از ادامه دادن برداری.
ولی من نمی‌تونم ازت دست بکشم
نمی‌تونم بدون تو ادامه بدم
می‌خوام زندگی کنم، خودمم اینو می‌دونم.
ولی نمی‌تونم نزدیک به ده سال از زندگیمو دور بندازم و تو دهه ی سوم از عمرم دوباره شروع کنم.
اصلا چیو باید دوباره شروع کنم..؟
از کجا باید شروع کنم؟
خسته شدم.. بدون شوخی و اغراق، این بار واقعا خسته‌م..
تحملمو از دست دادم ولی نمی‌تونم ولت کنم..
باید تمام نخ هایی که بهت وصل کردم رو ببرم تا بتونم جلو برم نه؟
با بریدن اونا قسمتایی از وجودمم کنده می‌شه..

کیم جونگکوک"]

.
.

حدودا یک‌ساعتی از رسیدنش به خونه می‌گذشت.
چمدونش رو کنار در ورودی رها کرده بود و با لباس‌های بیرون، روی تخت دونفره‌ی خودش و تهیونگ دراز کشیده بود.

بدون زدن حرفی به منظره‌ی پشت پنجره چشم دوخته بود

نفس عمیقی کشید و چشم‌هاش رو بست، حتی برای باز نگه داشتن اونها هم انرژی کافی نداشت.

دو حس کاملا متضاد، در ذهنش رژه می‌رفتند و جونگ‌کوک نمی‌دونست کدوم رو نادیده بگیره و یا به کدوم پر و بال بده.

این‌که باور کنه تهیونگ رفته، سعی کنه از نو شروع کنه تا بتونه در قبال لطفی که بهش شده تا زنده بمونه جواب خوبی بده؟
و یا به حس قلبیش که می‌گه تهیونگش هنوزم نفس می‌کشه توجه کنه
پیداش کنه و روحش رو از اون ناآرامی همیشگی رها کنه..

دستی به صورتش کشید و بلند شد.

از اتاق بیرون رفت و سمت پیانوی گوشه‌ی خونه حرکت کرد

از کی خاطرات صدا داشتن؟
حالا جونگ‌کوک صدای چندین سال قبل رو به وضوح می‌شنید.

با لرز روی صندلی نشست و انگشت‌هاش رو روی کلاویه های خاک‌گرفته‌ی پیانو کشید

-[ باید امتحانش کنیم ته! ]

به نت‌های موسیقی خیره شد و گذاشت ذهنش همه چیز رو یادآوری کنه

تهیونگ چوب آرشه رو برداشت و آماده کنار ویولون نگه داشت
-[چیو؟ ]

جونگ‌کوک با هیجان نشست و به پیانو نگاه کرد
-[ یه قطعه آهنگ مشترک! یه چیزی که فقط مال ما باشه ]

به خوشحالی چند سال پیش لبخند تلخی کرد و زمزمه وار تکرار کرد
-" یه قطعه‌ی مشترک.. اگه اینجا بودی احتمالا الان داشتیم رو اسمش کار می‌کردیم "

نگاهش رو به ویولونی که در فاصله‌ی نیم متری پیانو قرار داشت و داخل کیف بود داد.

به زحمت شروع به نواختن قطعه‌ی کوتاهی کرد
صدای اولین نت‌های آهنگ، در خونه‌ای که بوی غم و دلتنگی می‌داد برای جونگ‌کوک حس شادی گذشته رو نمی‌داد

luv me again.Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang