Be mine again.
جونگکوک مضطرب بلند شد تا لباس هاش رو عوض کنه.
نگاهی به ساعت کرد:" ممکنه بازم وقتش پر باشه، حالا که برگشته از مسافرت حتما باید ببینمش! "جی وونگ سری تکون داد:" باشه وقت هست، هر زمان کارت تموم شد بریم"
جونگکوک همونطور که ساعتش رو دور مچش میبست مخالفت کرد:" نه مرسی، خودم میرم"-" من برای اینکار استخدام شدم، وظیفه ی منه"
جونگکوک نگاهی کرد:" گفتم که، خودم میتونم"
-" باهام لج میکنی؟ قول میدم حرکت اضافه ای نزنم.
من بابت اینکار پول گرفتم، نمیخوام چیزی بشه که نتونم جواب پس بدم بخاطرش"جونگکوک با لحن بدی جواب داد:" چی میخواد بشه مثلا؟! "
-" خواهش میکنم".
.ماشین رو با زحمت بین دو ماشین دیگه نگه داشت و خاموشش کرد.
کمربندش رو باز کرد و "رسیدیم" رو زمزمه کرد.
از ماشین پیاده شد و منتظر جونگکوک موند.جونگکوک از ماشین سریع بیرون اومد و پلاک داخل کاغذ رو با پلاک آپارتمان های اون منطقه مطابقت میداد.
-" ایناهاش! اینجاست، 34"
سمت در رفت و دستپاچه گفت:" ننوشته کدوم طبقه"جی وونگ کاغذی که داخل دست های یخ کرده ی جونگکوک بود رو آروم گرفت و گفت:" طبقه ی چهارمه، گوشه ی کاغذ نوشته"
جونگکوک سرش رو تکون داد و "آهان" گفت.
رو به روی آیفون ایستاد و زنگ طبقه ی چهارم رو فشرد.
مضطرب منتظر موند و لبش رو گزید.-" بفرمایید؟ "
سعی کرد لبخندش رو حفظ کنه:" سلام معذرت میخوام که این وقت روز مزاحم شدم"
شخص پشت آیفون جواب داد:" سلام، ایرادی نداره.
چطوری میتونم کمکتون کنم؟ "جونگکوک با صدایی که کمی میلرزید گفت:" من.. با آقای کیم بکهیون کار دارم.. خونشون اینجاست؟ "
-" کسی که دنبالشید منم"-" میتونید در رو باز کنید؟ من از کساییم که برادرتون کیم تهیونگ رو میشناخت "
مرد بدون حرف دیگه ای در رو باز کرد و آیفون رو گذاشت.جی وونگ در فلزی سنگین آپارتمان رو هل داد و گفت:" برو تو"
و ادامه داد:" من تو ماشین منتظر میمونم، دلیلی نداره اونجا باشم"جونگکوک سر تکون داد:" باشه.. مرسی"
و وارد خونه شد.
موقع ورود به آسانسور لرزیدن پاهاش رو احساس میکرد.
اگه تهیونگ تو خونه ی برادرش باشه؟
میتونه بازم مرد مورد علاقش رو ببینه..؟همونطور که دکمه ی طبقه ی مورد نظرش رو میفشرد، از آینه ی آسانسور به خودش نگاه کرد.
موهاش رو عقب زد و نفس عمیقی کشید:" خواهش میکنم پیداش کنم... خواهش میکنم.. لطفا.. "چشمهاش رو بست و گردن بند صلیبی که زمانی متعلق به تهیونگ بود رو فشرد.
با رسیدن آسانسور به طبقه ی چهارم چشمهاش رو باز کرد و بعد از باز شدن در کشویی تیره رنگ مقابلش، روی پاگرد ایستاد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
luv me again.
Fanfic(متوقف شده) - غم زیباست و منشأش مقدس. کیم تهیونگ. - ژانر: رمنس، درام، اکشن، برشی از زندگی. - کاپل: ویکوک، یونمین، نامجین. start: 2020, october 13. (درحال ویرایش...)