Part 19 [فراموشت نمیکنم]

891 104 24
                                    

[ -"شاید بقیه فکر کنن اون فقط سه دقیقه آهنگه..
ولی همون چند دقیقه موسیقی منو یاد تمام چیزایی میندازه که با تو تجربه کردم.
تو اینو میفهمی.. تو تنها کسی هستی که همیشه درک کرده حتی اگه درک نشده!
شاید باید از فعل گذشته استفاده میکردم..
اما تو همیشه کنار منی
و من فراموشت نمیکنم
من بجای حذف خاطراتمون و شروع یه زندگی جدید، دارم بیشتر و بیشتر به گذشته و تو نزدیک میشم.
من فراموشت نمیکنم...

کیم جونگکوک" ]

.
.

جونگده مخالفت کرد و گفت:" حتی اگرم زنده باشه نباید جایی فاش بشه"
جونگکوک پرسید:" چرا؟ "

-" چون اگه معلوم بشه که تهیونگ زنده ست، دنبالش میگردن تا یک بارم اون رو متهم کنن.. متهم برای هرچیز بی ربط و با ربطی، من بیشتر از ده ساله تو این کار هستم میدونم شک بر زنده بودن یه کسی که تو پرونده مرده چه دنگو فنگی داره.
نمیخوام برای تو و تهیونگ هم پیش بیاد"

جونگکوک سر تکون داد:" درست میگی.. الان میگی چیکار کنیم؟ "
-" ظاهر سازی! "
-" چطور؟ "

جونگده روی صندلی جا به جا شد:" من دیشب خیلی فکر کردم
بهتره ظاهرا پرونده رو ببندیم، یه اثر قلابی از تهیونگ پیدا میکنم، آزمایش DNA و مطابقت.
تهیونگ کشته شده و چیزی از بمب مطرح نمیکنم.. انفجار رو به باک ماشین ربط میدم و برخوردش به گارد ریل.
ترمز ماشین سالم بوده و مشکل کنترل نکردن ماشین توسط تهیونگ بوده"

-" باشه ولی چرا باید پرونده بسته شه؟ "
-" دلیل اول همونی بود که گفتم، دلیل دوم اینه که بسته شدن پرونده باعث میشه عوامل این جریان خاطرشون آروم بشه و آمادگیشون نسبت قبل کمتر بشه.
در ضمن، اینجوری میتونم خودم یه تیم کوچیک از افراد مورد اعتمادم بگیرم و هرکاری که لازم بود رو بدون دستور مافوق انجام بدم.
کسی هم پیگیر کارمون نیست "

-" یعنی خودمون پنهانی دنبال پرونده میریم؟ "
-" دقیقا، تهیونگ آدمی بود که خیلیا میشناختنش. باز موندن پرونده خیلی ضرره، از کجا معلوم بعدا به تو شک نکنن؟ "

جونگکوک نگاه نگرانی انداخت و چیزی نگفت..
با مکث پرسید:" اگه بعدا مدارکو پیدا کنیم و بخوایم پرونده رو باز کنیم چی؟ نمیخوان بگن چطوری کسی که مرده زنده شده؟
چطوری انقد داستان عوض شده؟ "

جونگده نفس عمیقی کشید:" فکر اینجاشم کردم، دهنشونو میبندم"
-" با.. پول؟ "
-" معلومه، بهم میاد قانون مدار باشم؟
وقتی پای پول وسط باشه هیچی نمیخوان، چون مرگ و زندگی تهیونگ براشون مهم نیست.. فقط برای منو تو مهمه"

جونگکوک دستش رو روی چونه ش گذاشت و تایید کرد:" درسته.. مرسی بابت این کمکی که میکنی.
برات سختی زیادی داره"
جونگده لبخند زد:" حالا همشم که بخاطر تو نبود، من دوست اون مرد خسته بودم"

luv me again.Where stories live. Discover now