26

330 87 21
                                    

ووت و کامنت یادتون نره!!🌟 D:

.

.

.

کائنات احتمالا خیلی از لویی متنفره، این تمام چیزی هست که لویی می تونه راجع بهش فکر کنه. اونها اینجا، کنار جاده، در انتظار مکانیک بودند که گوشیش رو جواب بده.

همگی‌ از ماشین پایین اومدند تا به لاستیک پنچر شده خیره بشن، قبل از این‌که لیام گوشیش رو برداره و به مکانیکش زنگ بزنه.

"قرار نیست هیچ فاکینگ وقتی هری رو ببینم." لویی با عصبانیت گفت، در حالی که سرش رو بالا برده و به ابرهای آسمان آبی خیره شده بود‌.

"هِی، آروم باش، لاستیک خیلی زود درست میشه و بعد به کنسرت می‌رونیم، و می‌بینیش، عاشقش میشی، و همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره." زین با چنان اعتماد‌بنفسی گفت که لویی حرفش رو تقریبا باور کرد‌.

"حق با زینه، اما... شاید دیر به کنسرت برسیم." لیام گفت، همونطور که داشت در حین نزدیک شدن بهشون، پشت گردنش رو ماساژ می‌‌داد. زین سرش رو به طرفش برگردوند.

"چرا؟"

"راب در‌حال ناهار خوردنه و نمی تونند شخص دیگری رو بفرستند، و گفتند که حداقل یک ساعت و نیم منتظر بمونیم. فکر‌ می‌کنم وقتی کارِ تعمیر لاستیک تموم شده باشه، دو ساعت گذشته باشه و وقتی اون به اونجا برسه، کنسرت به احتمال خیلی زیادی شروع شده، و-" زین نگاهی به لیام انداخت و حرفش رو قطع کرد و لیام، به نشانه تسلیم شدن، دست هاش رو بالا آورد.

لویی می دونست که حتما کسی نفرینش کرده، چون هیچ‌کس نمی تونست شانس انقدر بدی داشته باشه.
نمی تونست امروز ندیدن صورت زیبای هری رو تصور کنه. همه چیز به فنا رفته بود.

"لویی، همه‌چیز درست میشه. حتی اگر یه جورایی دیر کنیم، باز هم به اونجا می‌رسیم. تو امروز می بینیش، من مطمئنم و حواسم هست که حتما این اتفاق بیفته‌." زین گفت و لویی بهش لبخند کمرنگی تحویل داد.

"حق با توعه. هر اتفاقی بیفته، خودم رو به اونجا می‌رسونم." لویی گفت و جفتشون موافقت کردند. او مصمم بود که هری رو ملاقات کنه و The Script رو هم ببینه.

•~•~•~•~•

niallergolfs:
ما اینجاییم!! تقریبا جلویِ صف هستیم،‌ بیا پیدامون کن!

niallergolfs: درها دارند کم‌کم باز میشن، کجایی؟؟

niallergolfs: هری الان خیلی خوشحاله، کجایی؟؟

niallergolfs:
سرِ صندلی هامون نشستیم و ده دقیقه تا شروع اجرا مونده، همه چیز مرتبه؟

Insecure Texting [L.S] (Persian Translation)Where stories live. Discover now