Insecure Texting [L.S] (Persian Translation)

14

cockytommo: هی، هیجان زده نیستی؟

babyhoneyharry: البته که هستم، احمق جان

cockytommo: go crazy ahh go stupid ahh

babyhoneyharry: -من

babyhoneyharry: دیگه نمی دونم تو کی هستی

cockytommo: بسیار خب، ببخشید، خیلی خز بود

babyhoneyharry:  مشکلی نیست، من خز دوست

cockytommo: 😏 و خیلی یهویی من اسمم "خز"عه

babyhoneyharry: خیلی پررویی
(cheeky = پررو ~ cheeky = برجسته)

cockytommo:
انقدر راجع به 🍑م صحبت نکن و بیا وقتی داریم اسکایپ می کنیم، صحبت بکنیم

babyhoneyharry: !!راجع به 🍑ت صحبت نمی کردم

cockytommo:
گوش کن، می دونم، میشه گفت این بزرگترین دارایی منه 😏

babyhoneyharry: بزرگتر از چیز کیم کارداشیان؟

cockytommo:
شاید خودت بعدا متوجه بشی، پی نوشت.. برای من واقعیه😎

babyhoneyharry:
کم کم داریم به جاهای باریکی می رسیم

cockytommo:
الان وقتت آزاد هست که اسکایپ بکنیم، نه؟

babyhoneyharry: خیلی خب، آره، آماده م

cockytommo:
مطمئنی؟ نمی خوام کاری بکنم که احساس ناراحتی بکنی..

babyhoneyharry: بیا انجامش بدیم

cockytommo: پس دو دقیقه دیگه بهت زنگ بزنم؟

babyhoneyharry:
آره، عالی میشه. بسیار خب، بذار برم آماده بشم.

هری لپ تاپش رو باز کرد و در حالی که خودش رو آماده می کرد که لویی رو ببینه و صداش رو بشنوه، به صفحه لپ تاپ خیره شد. احساس خیلی بدی داشت که نمی خواد چهره ش رو نشون بده، اما نمی تونست خودش رو مجبور به انجام این کار بکنه. از شروع سال دوم تا الان احساس خوشگل بودن نکرده بود. اون موقع زمانی بود که با چیس آشنا شده بود، کسی که اون موقع فکر می کرد همه چیزشه. از لپ تاپش صدای زنگ تماس معروف اسکایپ اومد. روی صفحه، نوشته ای ظاهر شد؛

louist91 wants to video-chat

نفس عمیقی کشید و بعد، دکمه قرمز رنگ رو زد.

babyhoneyharry:
ببخشید، یه لحظه ترسیدم. لطفا دوباره زنگ بزن.

به سرعت پیام داد و لویی دوباره زنگ زد، این بار دکمه سبز رنگ رو زد. برای لحظه ای محو و کم کیفیت بود، قبل از اینکه چهره زیبا لویی روی صفحه لپ تاپش ظاهر شد.

"اوه خدای من، فکر نمی کردم انقدر کیوت باشی."
لویی به تمسخر گفت، چون البته که نمی تونست هری رو ببینه. شنیدن صداش باعث شد برای هری صد برابر جذاب تر بشه و لحن یورکشایریش خیلی غلیظ بود. هری نمی تونست کلمه ای به زبان بیاره، پس کاری رو که می دونست بهتره انجام بده.