ووت و کامنت یادتون نره!! *~*🌟
.
.
.
هری تازه تماس تلفنیش با مادرش رو به پایان رسوند، بعد از اینکه چندین دقیقه در تلاش بود که متقاعدش کنه که مشکلی نداره با نایل در هتل بمونه. واضح بود که نگفته بود که قراره با همراه سه غریبه باشه؛ گرچه، لویی اصلا غریبه محسوب نمیشد.اونها در راهشون به سمت هتل بودند، درحالی که پشت سرِ ماشین لیام حرکت میکردند و هری همچنان سرگيجه داشت.
باورش نمیشد که واقعا لویی رو ملاقات کرده. قصد نداشت لویی رو بترسونه اما لویی اصرار کرده بود که دوستش داره.
هری نمیدونه که لویی در اون چه چیزی دیده. در عین حال میدونه که فکر کردن راجع به چنین چیزی، غیرمنطقیه. اما چِیس تمامی این حرفها رو به مدت طولانیای به خوردش داده بود. باور نکردنشون سخت بود.
از روز تولدش به بعد، نه چِیس رو دیده و نه باهاش صحبت کرده بود، از وقتی که نایل متقاعدش کرد که اون رو کاملا بلاک کنه. اون، کبودیِ رویِ شانهی هری رو چند روز بعد از اینکه ایجاد شد، دید. داشت به آرومی محو میشد اما نایل، خامِ هیچکدوم از داستانهایی که هری تحویلش داد، نشد تا اینکه هری بهش حقیقت رو گفت.
بلاک کردنش تنها راهی بود که جلوی نایل رو بگیره که به مادر و خواهرش، راجع به کاری که چِیس کرده، چیزی نگه.
همچنین، نایل ازش خواهش کرده بود که دست از باور کردن هرچیزی که چِیس بهش میگه، برداره.در تلاش بود که افکار منفی رو متوقف کنه.
صادقانه، اون هنوز از این میترسید که سر و کله چِیس پیدا بشه و در حد مرگ کتکش بزنه. میدونست که احتمالا بخاطر اینکه بلاکش کرده، عصبانیه.همونطور که صفحه گوشیش روشن و خاموش شد و یوزرنیم لویی پدیدار شد، ذهنش رو از چِیس دور کرد.
•~•~•~•~•
cockytommo:
نمیخوام چندشبازی بنظر بیاد، اما همین الانش هم دلم برات تنگ شده.babyhoneyharry:
من عملا داخلِ ماشینِ پشت سرت نشستم.cockytommo:
اما زین و لیام دارند مثل زوجها و خیلی چندشآور رفتار میکنند. میدونستم که باید با شما دو نفر سوار ماشین میشدم.babyhoneyharry:
باور کن اینجا بهتر نیست. نایل داره بطور ناخودآگاه با صدای بلند با رادیو همخوانی میکنه.cockytommo: چه خندهدار. دلم برای اون هم تنگ شده
babyhoneyharry: بسیار خب، منم دلم برای زین تنگ شده
CITEȘTI
Insecure Texting [L.S] (Persian Translation)
Fanfictionbabyhoneyharry: تو ازم خوشت میاد فقط چون چیزی که تو شلوارم هست رو میخوای cockytommo: نه، بخاطر این هم ازت خوشم میاد که تو اون شلوار یه دیک داری😏 . . . هری کمبود اعتمادبنفس داره و از همهچیز درباره خودش متنفره. اما در وبسایتی برای پیدا کردن دوستان...