19

392 93 11
                                    

کریسمستون مبارک!!🎄🎁
این چپتر قرار بود به مناسبت تولد لویی پابلیش بشه اما به دلیل مشکلات فنی، امروز به دستتون رسید!
ووت و کامنت یادتون نره🌟
Enjoy!
.
.
.

cockytommo:
من خیلی هعرنی م، دلم می خواد به فاک بدمت

babyhoneyharry:
لویی، تو هنوز مستی؟؟ ساعت هفت صبحه!

cockytommo: 🏠 تاع برشتم خونه

babyhoneyharry: احتمالا باید بری بخوابی

cockytommo:
نتونم حتیا تتیاپ کنمو امار ایکاش اینجا ببودی هریر که بتوتیم همدیگررو به فتک بدیوم

babyhoneyharry:
هی! می دونی تخت خواب چیه؟ پس برو و روش بخواب!

cockytommo: یا می تونمی روش تو رو به فلک بدگم

babyhoneyharry: عزیزم، برو بگیر بخواب

cockytommo: ارم میام پیکشت

~•~•~•~

هری فرصت نکرد به پیام لویی جواب بده، چون صفحه لپ تاپش با تماس اسکایپ دریافتی از لویی روشن شد. هری می دونست که با توجه به شرایط فعلی لویی، احتمالا کار کاملا اشتباهیه که به تماس جواب بده. نفس عمیقی کشید و دکمه سبز رنگ رو فشرد. دیک لویی روی صفحه نمایش ظاهر شد و هری... حقیقتش، هری در همون حال هم یکم بخاطر اینکه لویی التماسش کرد که به فاکش بده، دودل شده بود. و خب، الان کاملا سرخ شده بود.

تقریبا ناخودآگاه لب های پف کرده ش رو لیس زد؛ لب هایی که بخاطر دیدن خودارضایی کردن لویی، گاز گرفته بودشون و سرخ شده بودند.

"هری، ای کاش می دونستی که چقدر دوست دارم که اینجا می بودی... چقدر دوست دارم که این، دست تو یا لب های زیبای تو بود که دور من حلقه شده بود." لویی یکهو گفت و هری ناخودآگاه اجازه داد ناله ای از بین لب هاش رها بشه.

"بدو بیبی، خودت رو لمس کن، باهام حرف بزن، تصور کن که من کسی هستم که دستش رو دورت گرفته، راضیت می کنه... کسی که باعث میشه که احساس خوبی داشته باشی."

متوجه شد که بطرز دردناک سفت شده. تقریبا احساس گناه می کنه چون می دونه که لویی الان به خوبی هوشیار و آگاه نیست، اما گاهی هورمون ها بهت غلبه می کنند و به همین دلیل بطرز ناگهانی باورهاش رو کنار زد. از اونجایی که معمولا برهنه می خوابید، دیکش رو گرفت و فشار کوتاه و لذت بخشی بهش داد و ناله بلندی از بین لب هاش خارج شد.

"خیلی صدات برام قشنگه بیبی؛ مطمئنم که الان خیلی قشنگی، با اون دست قشنگت که دور دیک قشنگت حلقه شده." هری با خودش فکر کرد که لویی حتما از کلمه "قشنگ" خوشش میاد. اما کلماتش، باعث شد هری بیشتر احساس گرما بکنه و پریکامش از دیکش خارج بشه. و بعد، انگشتش رو نزدیک تر کرد و خودش رو بیشتر لمس کرد. هری آرزو می کرد که کاش الان لویی رو احساس می کرد.

Insecure Texting [L.S] (Persian Translation)Where stories live. Discover now