18

412 96 28
                                    

cockytommo: هرییی

babyhoneyharry: لوییی

cockytommo:
به کمکت نیاز دارم؛ این لباس چطور بنظر میرسه؟

babyhoneyharry: حس می کنم دارم آتیش می گیرم[اشاره به اینکه لویی خیلی هات شده! =) ]

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

babyhoneyharry: حس می کنم دارم آتیش می گیرم
[اشاره به اینکه لویی خیلی هات شده! =) ]

cockytommo: پس... این یه "آره" ست؟

babyhoneyharry:
عذر می خوام 😳 آره، خیلی خوب بنظر میرسه و اینطور که مشخصه، تو هم یه مدلی؟

cockytommo:
تو خیلی برام چاپلوسی می کنی، استایلز! 🥰 لیام که فکر می کنه یه عکاسه، اون عکس رو ازم گرفت.

cockytommo:
فکر کنم برای پسری که تولدشه، شاید یکمی ساده ست؟

babyhoneyharry:
نه، خوبه. اگر قصد داری همه رو کشته و مرده خودت بکنی، قطعا چنین کاری می کنم چون هر کس که بهت نگاه بکنه، دلش برات غش و ضعف میره.

cockytommo: ای کاش تو بهم نگاه می کردی

babyhoneyharry: پس می خوای مخ بزنی؟

cockytommo: مخ تو رو بزنم؟ آره

babyhoneyharry:
خفه شو. امیدوارم امشب بهت خوش بگذره، پسر تولدی.

cockytommo: ای کاش تو هم اینجا بودی :/

babyhoneyharry:
چرا؟ تو که دوستانت رو اونجا داری و قراره یکی رو پیدا کنی که ببوسیش.

cockytommo:
اما می خوام تو رو ببوسم و دوستانم رو هم دوست دارم اما تو فرق داری و خوشحال میشم اگر اینجا باشی.

babyhoneyharry: ...متاسفم لو

cockytommo:
عذرخواهی نکن، واضحه که نمی تونی بیای اینجا. فقط من یکم با خودم درگیرم. دلم برات تنگ میشه. بعدا باهات حرف می زنم، باشه؟x

babyhoneyharry:
خداحافظ، بهت خوش بگذره و مراقب خودت باش.x

-.-.-.-.-.-.-
ساعت 3:00 صبح
-.-.-.-.-.-.-

cockytommo: هرریییی

cockytommo: بیبییی کجایی؟ دلم برات تنگ شده بود

Insecure Texting [L.S] (Persian Translation)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon