Part 26

563 85 9
                                    

با حس نوازش دستاي هوسوك رو صورتش بيدار شد اما طبق عادت هميشگيش چشماشو باز نكرد. هميشه اينجور وقتا رو دوست داشت، روزايي كه بدون هيچ استرس و دلمشغولي دوتايي كنار هم بيدار شن و از اونجايي كه جفتشون آدماي تنبلي بودن تا جايي كه شكم گشنشون اجازه بده رو تخت دراز بكشن و حرف بزنن.

عين يه گربه صورتشو به گردن هوسوك ماليد. يه نشونه بين خودشون كه ميگه من بيدار شدم!

هوسوك بوسه ي آرومي رو موهاش زد و انگشتاي كشيدشو نزديك لباش كرد و نوازششون داد.

" بهتر شدي؟"

" هنوز سرم سنگينه."

هوسوك از رو تخت بلند شد و پنجره ي اتاقو باز كرد.

" الان بهتر ميشي. هوا يه كم عوض ميشه"

سمت در رفت كه تهيونگ با صداي خواب آلودش پرسيد:" كجا؟"

" ميرم برات قهوه دم كنم"

دستشو بلند كرد و با لحن كيوتي گفت:" نميخوااد... بيا پيشم فقط"

هوسوك عاشق وقتايي بود كه دوست پسرش مست ميكرد. تهيونگ ميتونست به اندازه ي همه ي پانداهاي دنيا كيوت بشه. هوسوك از بچگيش عاشق پاندا بود. و چي بهتر از اينكه دوست پسرت وقتي مست مي كنه، يه پانداي كيوت خوردني بشه؟!

دو زانو رو تخت رفت و كنار تهيونگ دراز كشيد.

تهيونگ تصميم گرفت حرفي كه مدت ها تو دلش مونده بود رو بزنه ، رابطه ي قبليش به خاطر همين حرفاي نگفته سوء تفاهم إيجاد كرد و در نهايت شكست خورد. حالا تهيونگ نميخواست دوباره كاري كنه كه رابطه ي جديدش خراب بشه.

تك سرفه أي كرد و محتاطانه پرسيد:" ديشب حرفايي كه بهت زدم ناراحتت كرد؟"

هوسوك لبخند مهربوني زد و انگشتاشو لاي موهاي تهيونگ برد.

" ميدونستم مستي. بعدشم حق با تو بود"

تهيونگ كمي جا به جا شد تا ديد بهتري به هوسوك داشته باشه.

" حتي اينجاش كه قرار نبود بري جينو به فاك بدي؟"

هوسوك چند لحظه به صورتش نگاه كرد و چيزي نگفت. الان دقيقا دو ساله كه اونا با هم رابطه دارن و هيچ روز و لحظه أي نبوده كه تهيونگ خودشو با جين مقايسه نكرده باشه. ديگه كم كم داشت اين قياس كردن آزارش ميداد.

ته قلبش مي دونست كه اين رفتارا و وسواس هاي تهيونگ طبيعيه اما از طرفي بخش منطقي وجودش ميگفت تهيونگ ديگه بايد فهميده باشه كه بين اون و جين انتخابش تهيونگه.

You Are My SUPERMAN Where stories live. Discover now