Jungkook:
نشسته بودیم دور میز، توی باغ...خب چرا ما اینجا نشستیم؟ منم نمیدونم! ولی شاید خانواده ی فراری بدونن!
خو مگه تهیونگ قاتله که به صحنه جرم برگرده؟!خب بلند شن برن دنبالش بگردن خو! البته من به شخصه حال نداشتم از جام جم بخورم.هنوزم حال ندارم!کتمو در میارم میزارم زیر سرم همینجا میخوابم...
صدای بابام باعث شد به خودم بیام:
-نگران به نظر میای پسرم...
خیلی ساده جوابش رو دادم:
-نه پدر.-نمیری دنبالش؟
-پس آدمای تو به چه دردی میخورن دقیقا؟
پدرم با حالت دلسوز و نگرانی،در جوابم گفت:
-اونا هم زن و بچه و خانواده دارن کوک! الان باید شیفتشون رو عوض میکردن ولی راه افتادن دنبال تهیونگ!
-وقتی داشتن قرار داد میبستن باید فکر اینجور موقعیت ها رو هم میکردن.
من با بیخیالی گفتم و یک سیب از ظرف جلوم برداشتم و مشغول خوردن شدم-جئون! اصلا فکر کردی به اینکه ممکنه بلایی سر خودش آورده باشه؟
حالا دیگه صداش داشت رنگ عصبانیت می گرفتجواب: اوه! بله پدر و دلم داره مثل سیر و سرکه میجوشه ولی اگه بخوام باهات رو راست باشم ماشین بنزین نداره و فقط کافیه دو تا خیابون باهاش برونم تا خاموش شه!
-خب اگه اینکارو کرده باشه راحت شده.
من گفتم و گاز دیگه ای به سیبم زدم-جون آدما همینقدر ارزش داره؟
کاملا جدی بود،صداش...نیش و کنایه داشت...نگرانی داشت.
-اینو کسی میگه که خیلی شیک یه نفرو از کار بی کار میکنه چون ۵ دقیقه دیر رسیده...یا همون کسی که داره مخ سیاستمدارا رو میزنه که حمل اسلحه بدون مجوز رو آزاد کنن؟
-اما اون الان جزوی از خانوادته!
سعی کرد توجیه کنه...این کاریه که اون همیشه انجام میده توجیه کردن من بر اساس استدلال و منطق های بی خودِ خودش.
خب باید بگم که اصلا زمان خوبی برای اینکار نیست چون من عصبی ام.
خیلی رک حرفم رو به زبون اوردم:-اگه شما انقدر به فکر پول نبودین منم قرار نبود با یه احمق ازدواج کنم.
پدر با کنجکاوی پرسید:
-احمق؟-آدم عاقل از مراسم عقدش یا حالا هر چی که قراره از طریقش کلی پول به جیب بزنه فرار میکنه؟
جین و نامجونی که داشتن میرفتن نظرمو جلب کردن.شاید اونا بدونن تهیونگ کجاست.من باید تکلیفمو باهاش روشن کنم.اون حتی جواب تلفنامم نداده!!
بی توجه به مکالمم با پدرم کتمو برداشتم و راه افتادم پشت سرشون. یه تاکسی گرفتم و گفتم تعقیبشون کنه.
YOU ARE READING
Surfing In Winter
Fanfiction》تکمیل شده《 --توجه‼️: این بوک اولین کار نویسنده میباشد و تا فیها خالدون دارای نقص میباشد و صرفا جهت به یادگار ماندن افکار طفولیت نویسنده در گوشه ای از این جهان پابلیش شده است. لذا خواهشمندم اگر به دنبال داستانی قوی هستید این بوک را رد کرده و صرفا جه...