Writer:
-آها! پیدا کردم! سشوار یونگی...سشوار...
هوسوک رو به یونگی که مینجی رو بغل گرفته بود و سعی داشت ارومش کنه گفت.-سشوار به چه درد من میخوره مرد حسابی؟
خنده ای به حالت عصبی یونگی کرد و گوشی رو سمتش گرفت:
-اینجا نوشته صدای سشوار به بچه آرامش میده.
هوسوک گفت و بلند شد تا از تو کمد سشوار رو بیاره.
دوشاخه اش رو به برق زد و روشنش کرد و با کمال تعجب گریه ی مینجی فورا قطع شد.دوتاشون با تعجب به مینجی زل زده بودن.
کمی بعد بعد از اینکه مطمئن شدن مینجی اروم شده، تو نی نی لای لای گذاشتنش.
یونگی رو کاناپه نشست و مجله اش رو دستش گرفت. هوسوک هم سمت اشپزخونه رفت تا قطره ی مینجی رو بیاره و بهش بده....
کمی از مایع توی شیشه، داخل قطره چکون کشید و بالا سر مینجی رفت.
نفس عمیقی کشید و قطره چکون رو به دهنش نزدیک کرد و محتوای داخل قطره چکون رو به خوردش داد.لبخند افتخار آمیزی رو لب هاش به خاطر این موفقیت نقش بست اما به سرعت رو صورتش ماسید...
مینجی همون چند قطره رو توف کرده بود و حالا لباسش لک شده بود.حالت گریه به خودش گرفت.
-بهت قول میدم مینجی اگه یه ذره تلخیشو تحمل کنی بعدش دلدردت خوب میشه.
در حالی که با تن صدای بلند تری حرف میزد گفت تا با وجود صدای سشوار،مینجی صداش رو بشنوه.
دستمالی برداشت و دور دهنش رو با دستمال تمیز کرد و بعد دوباره تلاش کرد. این دفعه قبل از اینکه مینجی دارو رو توف کنه، با سرنگ،کمی آب بهش داد.
آه آسوده ای کشید و کنار یونگی رو کاناپه جاگیر شد.
هر سه نفر خوابیده بودن که ناگهان صدای سشوار قطع شد.
هوسوک که گوشش به صدا عادت کرده بود. اروم پلک هاش رو از هم فاصله داد و چشم هاش رو باز کرد تا ببینه چه اتفاقی افتاده. با دیدن یونگی که در عالم خواب به سر میبرد اخمی کرد و سمت سشوار رفت.
همون موقع بود که مینجی دوباره گریه کردن رو از سر گرفت.
هوسوک سشوار رو از برق کشید و دوباره زدش به برق.دکمه اش رو خاموش و دوباره روشن کرد و با کار نکردنش متوجه شد سشوار سوخته...
نگاه درموندش سمت مینجی کشیده شد.
یکی از عروسک هایی که رو زمین افتاده بود رو برداشت و جلوی مینجی تکون داد:-گریه نکن...اینا مینجی...این دایناسورو ببین...
مینجی بی توجه بهش گریه می کرد.
هوسوک دیگه نمی دونست چیکار کنه و تو این موقعیت گوشیش هم زنگ میخورد!
با نمایان شدن اسم جیمین رو صفحه،سریع تماس رو وصل کرد:
ČTEŠ
Surfing In Winter
Fanfikce》تکمیل شده《 --توجه‼️: این بوک اولین کار نویسنده میباشد و تا فیها خالدون دارای نقص میباشد و صرفا جهت به یادگار ماندن افکار طفولیت نویسنده در گوشه ای از این جهان پابلیش شده است. لذا خواهشمندم اگر به دنبال داستانی قوی هستید این بوک را رد کرده و صرفا جه...