Writer:
صبح اون شب، تهیونگ مثل همیشه بلند شد و برای افراد خونه صبحونه آماده کرد و خودش هم یه لیوان قهوه خورد. بهتر بود که این کار رو نمی کرد چون فقط سردردش رو تشدید کرد. هر چند تهیونگ اهمیتی بهش نداد.
دوش ۵ دقیقه ای گرفت و لباس پوشید. موهاش رو اتو کشید و کلاه کپی سرش گذاشت و زودتر از تایمی که همیشه به مدرسه میرفتن راهی مدرسه شد.
هوا امروز صبح سرد بود. ولی تهیونگ سرمایی حس نمی کرد.
برای تهیونگ همه چی مثل همیشه بود. یا حداقل تظاهر می کرد که همه چی مثل همیشه ست.از اونجایی که زود رسیده بود،به کتابخونه رفت و درس خوند.
...
اون روز مدرسه خلوت تر بود. چون فقط سال اولی ها مدرسه بودن.
و این باعث شد جونگ کوکِ نگران راحت تر بتونه تدی برش رو پیدا کنه.
با دیدنش تو حیاط مدرسه لبخند بی جونی زد و با خوردن زنگ، راهی کلاس شد.پدر جونگ کوک ترتیب همه چیز رو داده بود. اما خب حافظه ی بچه ها رو که نمی شد پاک کرد. پس تهیونگ کل روز اون نگاه ها و پچ پچ ها رو تحمل کرده بود.
رو تابلو اعلانات، نمرات و رتبه ها رو زده بودن و تهیونگ نفر دوم بود.
این باعث شده بود تهیونگ لبخند بزنه و تو دلش کمی به خودش امیدوار بشه....
از مدرسه که برگشتن پدر تهیونگ زنگ زده بود و خواسته بود بعد این چند ماه پسرش رو ببینه!
به اصرار جونگ کوک با هم دیگه به دفتر کوچیک پدرش تو شرکت JN رفتن.
در زدن و با گرفتن اجازه وارد شدن. احترام گذاشتن و با اشاره آقای کیم نشستن.
برای جونگ کوک عجیب بود. خودش و پدرش رابطه ی نزدیک و دوستانه ای با هم داشتن. حتی اگه یه وقت جونگ کوک بدخلقی می کرد و دلش رو می شکوند اون همیشه سعی می کرد با جونگ کوک راه بیاد.
بابای تهیونگ اما انگار که رئیسش باشه،یه غریبه...-قرار بود فقط تهیونگ بیاد! اما خب مهم نیست یه سوالی از جفتتون دارم معلوم هست چه غلطی می کنین؟ اصلا به فکر حفظ آبروی این شرکت هستین؟ تهیونگ؟ این چه وضعیه؟ چقدر من و آقای جئون باید گندکاری های تو رو جمع کنیم. اخه چرا انقدر دردسر درست می کنی؟
تهیونگ ساکت بود و این باعث تعجب بیشتر جونگ کوک می شد.
اصلا مگه تقصیر تهیونگ بود که سانجا باهاش سر لج داشت؟
مگه تهیونگ خواسته بود وسط یه مشت ادم بی شعور که زندگی خصوصی و ادب حالیشون نمی شد زندگی کنه؟آقای کیم از جونگ کوک خواست تا چند دقیقه اون و تهیونگ رو تنها بزاره و جونگ کوک به ناچار قبول کرده بود.
آقای کیم به تهیونگ گفته بود باید به زودی از جونگ کوک جدا بشه. و بهش اخطار داده بود حواسش رو جمع کنه و انقدر خرابکاری نکنه.
ESTÁS LEYENDO
Surfing In Winter
Fanfic》تکمیل شده《 --توجه‼️: این بوک اولین کار نویسنده میباشد و تا فیها خالدون دارای نقص میباشد و صرفا جهت به یادگار ماندن افکار طفولیت نویسنده در گوشه ای از این جهان پابلیش شده است. لذا خواهشمندم اگر به دنبال داستانی قوی هستید این بوک را رد کرده و صرفا جه...