Part 3

1.7K 297 115
                                    

Hyunjin:

عصبانیت توی صورت مینهو موج میزد و مدام داد می کشید

مینهو: چیییییی؟ یعنی چیه که نیستش؟ کجا رفته؟

سونگمین : نمیدونم ، شرمنده ام

میتونم بگم کاملا دیوونه شده بود ، دستش رو توی موهاش کرد و به سختی بغضش رو قورت داد ، و به سمت در خروجی دوید.

روم رو سمت سونگمین کردم

هیونجین : کی ناپدید شده؟

سونگمین : ۲ ساعتی میشه

با عجله دنبال مینهو رفتم ، مدام اسم جیسونگ رو صدا میزد و اینور و اونور می دوید

اون دیوونه شده بود ، درستش اینه که اون دیوونه جیسونگ شده بود

با هر بار اسم جیسونگ رو داد زدن ، صداش تو کل خیابون پخش میشد

سمتش رفتم و بازوهاش رو گرفتم ، سرش داد زدم

هیونجین: تمومش کن اون ۲ ساعتی هست که رفته ، نمیتونی الان پیداش کنی ، درضمن همه بهت خیره شدن

با عصبانیت دستام رو جدا کرد و فریاد کشید

مینهو: اون بهم گفت منتظرم میمونه ، بهم قول داد میفهمی؟

هیونجین : آره میفهمم، ولی الان دیگه رفته پس بهتره فعلا بریم خونه ، اون از دنیا که ناپدید نشه از شرکت تو رفته ، پیداش میکنیم نگران نباش ، من کمکت میکنم

سعی کردم آرومش کنم ، سوار ماشین کردمش و بردمش خونه
پوکر از ماشین پیاده شد و رفت
از ماشین پیاده شدم و گفتم

هیونجین : فردا میریم پیداش میکنیم ، نگران نباش

اما بدون اینکه بهم توجه کنه رفت

.
.
.

Minho :

یک هفته گذشت ولی از جیسونگ خبری نبود ، تنها چیزی که جدید وارد زندگیم شد این دکتر لعنتی بود و سونگمین و هیونجینی که بالای سرم ایستاده بودن

سونگمین : دکتر حالش چطوره؟

دکتر سئو : دچار افسردگی شده ، باید این داروهارو که براش تجویز کردم رو سر وقت بخوره ؛ اصلا تنهاش نذارین و درکل خیلی مراقبت میخواد ، باید حواستون خیلی بهش باشه

هیونجین : چشم حواسمون هست

اصلا از حرفاشون هیچی نمیفهمیدم و نمیخواستم که بفهمم ، من فقط جیسونگ رو میخوام ، فقط اون نه کس دیگه ای

هیونجین اومد جلو و دستش رو گذاشت روی شونه م

هیونجین : خب رفیق من فعلا باید برم خونه ولی میام بهت سر بزنم نگران نباش

اهمیتی به حرفاش ندادم و بدون توجه روی تخت دراز کشیدم و پتو رو تا سرم بالا کشیدم

هردوشون بیرون رفتن ، بعد از کمی گریه و خودخوری کردن خوابم برد
.
.
.

Heartless ^Minsung^Where stories live. Discover now