Part 20

1.4K 197 95
                                    


Jisung :

جیسونگ : ازت متنفررررررررررررررررم

دندون هاش رو محکم از حرص روی هم فشار داد و بهم حمله ور شد.
جیغ کشیدمو سعی کردم از دستش فرار کنم.
چنگ محکمی به پشت پیرهنم زد و منو سمت تخت پرت کرد.
با صورت روی تخت فرود اومدم.
مینهو چراغ اتاق رو خاموش کرد و چراغ خواب زرد رنگ کنار تختمون رو روشن کرد.
برگشتمو همونطور که اشک میریختم نگاش کردم.
داگی استایل روی تخت نیم خیز شد و کاملا با فاصله کمی بالای بدنم قرار گرفت.
اشک هام بند نمیومدن به آرنج روی تخت بلند شدم ، مینهو یه دستش رو پشت گردنم گذاشت و با کوبیدن لب هاش روی لب هام بوسه ی عمیقی رو شروع کرد.
محکمو با حرص لب هامو مک میزد ، چشمام رو بسته بودمو لب هامو محکم بهم بستم تا نتونه منو ببوسه ، اما اون توجهی نداشت و همینطوری روی لبم بوسه میزد.
کم کم شروع کرد با زبونش روی لبم کشیدن.
چند بار متوالی روی لب های بهم چفت شده ام رو لیس زد و نالید

مینهو : باز کن ... لب هاتو از هم باز کن ، به من نه نگو جیسونگ

لب هامو از هم باز کردم و گفتم

جیسونگ : نمیخوامت

عصبی شد و با دستش به سینه ام زد.
با سر روی تشک فرود اومدم.

شروع کرد به در آوردن لباس هاش ، سعی کردم از دستش در برم ولی فایده نداشت ، اون روم خیمه زد و محکم روم نشست.
تقلا کردمو سعی کردم از زیرش در بیام اما نمیشههههه
بعد از اینکه لباس های خودش رو درآورد ، سمت من اومد ، خیلی خیلی ترسناک شده بود ، کاملا تبدیل به یه شیطان شده بود.
چشماش سرخ شده بودن و نور زردی که توی صورتش پخش شده بود اون رو تبدیل به یه هیولا کرده بود.
به جای درآوردن لباس هام اونارو با حرص تمام توی تنم پاره میکرد و گوشه ای می انداخت.
خیلی ترسیده بودم ، اون .... اون مینهوی من نیست.
دستش رو زیر کمرم کرد و کمی به بالا آوردش و عضوش رو یه باره توم فرو کرد .
جیغ بلندی کشیدم

جیسونگ : عااااااااااااااااخ

شروع به گریه کردم
اون...اون حتی منو آماده هم نکرد.
روی بدنم خم شد و بوسه ای روی لب هام گذاشت.
بدون اینکه بذاره به عضوش عادت کنم شروع به حرکت داخلم کرد.
گریه هامو ناله هام چند برابر شد.
نمیتونم نمیتونم تحمل کنمممممم

جیسونگ : آهههه...آآآه...مینهو...صبرکن...عاااع..عاااع

ضرباتش رو تندتر کرد

مینهو : آهه... جیسونگ من...زودباش بهم بگوو.. بگو عاشقمییی... آههه

با ضربات محکمش داشتم دیوونه میشدم ، خیلی درد دارههه خیلیییی ، دارم میمیرمممم

دستام رو روی بازوهاش گذاشتمو فشارشون دادم و توی چشماش خیره شدم

جیسونگ : عااعع..مینهو صبرکن.. لطفا ..چند لحظه خیلی ...عااااه...درد دارم ...وایسا...عاااععع

Heartless ^Minsung^Where stories live. Discover now