Part 21

1.4K 204 129
                                    

Seungmin :

از آسانسور بیرون اومدمو سمت واحد مینهو رفتم.
چندبار زنگ زدم ولی صدایی نیومد.
دوباره زنگ رو زدم و اینبار طولانی تر نگهش داشتم.
بالاخره صداش اومد.

جیسونگ : کی...کیه؟
سونگمین : جیسونگ حالت خوبه؟
جیسونگ : سونگ...سونگمین تویی؟

صداش خیلی ضعیفه نکنه حالش خوب نیست؟ شاید مریض شده.

سونگمین : اوهوم منم ، حالت خوبه؟

شروع به گریه کرد

جیسونگ : ن...نه ...حالم خوب ن...نیست
سونگمین : مینهو....مینهو کتکت زده؟
جیسونگ : نه... کاشکی کتکم زده بود سونگمین

صدای گریه اش بلندتر شد

جیسونگ : سونگمین من...من دیگه نمیتونم بی احساسی مینهو رو نسبت به خودم تحمل کنم.

با ناله ای که کرد اشک توی چشمام جمع شد
این بچه چه گناهی کرده؟
چرا انقدر آزارش میدی مینهو؟
تو مثلا عاشقشی؟
نفس عمیقی کشیدم

سونگمین : جیسونگ خوب گوش کن ببین چی میگم ، من کمکت میکنم فرار کنی

جیسونگ : چی؟؟

سونگمین : میخوای از این بدبختی خلاص بشی؟

جیسونگ : اوهوم

سونگمین : من کمکت میکنم ، نگران نباش ، فقط به اطلاعاتت نیاز دارم.

جیسونگ : چه اطلاعاتی؟

سونگمین : اطلاعات زمان رفت و برگشت مینهو به خونه

جیسونگ : اون همیشه ۷ صبح از خونه میره بیرون و ۹ شب بر میگرده.

نگاهی به ساعتم انداختم
ساعت ۲ ظهره

سونگمین : جیسونگ
جیسونگ : هوم؟
سونگمین : از الان شروع کن وسایلت رو جمع کن ، لباس هات و شناسنامه و چیزای دیگه ات

جیسونگ : من .... من نمیتونم از خونه بیرون بیام ، در خونه فقط با اثر انگشت مینهو باز میشه

سونگمین : میدونم فلیکس بهم گفته

جیسونگ : پس چطوری؟

سونگمین : همه وسایلت رو جمع کن و یه نامه برای مینهو بذار که رفتی و دیگه دنبالت نگرده ، بعد برو جایی قایم شو که مینهو پیدات نکنه مثل زیر تخت یا هر جای دیگه.

جیسونگ : ولی خب من توی خونه ام که

سونگمین : ببین جیسونگ ما شانس مون پنجاه ، پنجاهه اگه شانس داشته باشیم مینهو زمانی که میخواد میره دنبالت بگرده در خونه رو باز میذاره و میره یا میبنده و میره.

جیسونگ : خب؟

سونگمین : به محض اینکه مینهو رفت ۵ دقیقه بعدش بیا بیرون من پایین توی یه ون مشکی رنگ منتظرتم

Heartless ^Minsung^Where stories live. Discover now