Part 11

1.7K 208 91
                                    

Minho:

لبخند محوی زدم ، دستمو زیر چونه ش گذاشتم و سرش رو بالا آوردم ، توی چشماش خیره شدم

مینهو : فلیکس اینارو بهت گفته ، نه ؟؟؟
جیسونگ : ن..نه

اخم کردم و ضربه ای به چونه ش زدم که دندوناش بهم خورد و گفتم

مینهو : هیچ وقت بهم دروغ نگو فهمیدی ؟؟؟

با بغض بهم نگاه کرد ، لباش روی هم میلرزیدن
اشک توی چشماش جمع شد

جیسونگ : ب..بب..ببخشید
مینهو : از فلیکس ناراحت نشو ، اون فقط مثل بچه ها رفتار میکنه ، حرفاشو جدی نگیر
جیسونگ : ب..باشه ولی...
مینهو : ولی چی؟؟؟
جیسونگ : نگفتی چرا منو دوست داری؟
مینهو : این یه رازه
جیسونگ : چه رازی؟؟
مینهو : اگه بگم که دیگه راز نیست

یکم غر زد و بیشتر بهم نزدیک شد

جیسونگ : اوووممم بگو دیگه

از روی تخت بلند شدم شروع کردم به عوض کردن لباسام
جیسونگ روی تخت نشسته بود و همچنان غر میزد

جیسونگ : بگووووو دیگه

دکمه های پیراهنم رو باز می کردم و به غر زدناش که با ناز و ادا بود بی توجهی میکردم.
خیلی کیوت و ملوس بهم اصرار میکرد

جیسونگ : اووومممم بگو بگووو

پیراهنم رو در آوردم و توی کمد گذاشتم
جیسونگ همچنان غر میزد ، خیلی لوس شده بود ، از لوس بودنش برای خودم خوشم میومد ، یکم دیگه خودشو لوس می کرد نمیدونم شاید بفاکش بدم یا بخورمش.
خیلی سعی میکردم خودمو کنترل کنم ، چون احتمالا فردا اون باید جزء مدل ها باشه ، نمی تونم به فاکش بدم ، آههه لعنتی خیلی سخته
یه تیشرت از توی کشو در آوردم .

جیسونگ : مین هو

با حالتی که اسمم رو صدا زد توی جام خشک شدم و تیشرت توی دستمو فشار دادم.
کاملا آروم و با ناز و کمی اشوه اسمم رو صدا زد ، نمیتونستم تحمل کنم ، آب دهنم رو به سختی از گلوم پایین فرستادم.
سعی کردم به خودم بیام و حالتی که اسمم رو صدا زد فراموش کنم که یهو با ناز چند برابر و خواهش مانند ، زمزمه وار گفت

جیسونگ : عز..یز..ممم

دیگه نتونستم تحمل کنم ، تیشرت رو روی زمین پرت کردم ، سمتش برگشتم و با قدمای تند و سریع خودمو بهش رسوندم .
با چشمای گرد شده نگام کرد
دستمو پشت سرش گذاشتم ، خودمو روش انداختم و روی تخت فرود اومدیم
سریع لبامو به لباش کوبیدم و عمیق مک زدم ، تند تند لباشو مک میزدم و جدا میکردم و دوباره مک میزدم و جدا میشدم
انقدر سرعت مک زدنام زیاد بود که جیسونگ نفس کم آورد.
دستاشو روی بازوهام گذاشت و محکم چنگ میزد .
ناله هایی از توی دهنش به دهنم بیرون میفرستاد .
میخواستم تمومش کنم ولی نمی تونستم ، خیلی خیلی میخواستمش.
فشار دستاش روی بازو هام کم شد ، با یه مک عمیق و صدا دار ازش جدا شدم.
با فشار زیاد نفساشو توی صورتم میفرستاد و قفسه سینه ش به شدت بالا و پایین میشد
بوسه آرومی روی لباش زدم و جدا شدم

Heartless ^Minsung^Where stories live. Discover now