The End

2.5K 242 210
                                    


Jisung :

مینهو همونطور که کمربند شلوارش رو باز میکرد ، سریع سمتم اومد.
بغضم رو از گلوم پایین فرستادمو با ترس بهش خیره شدم.
بهم رسید و کمربند رو بالا آورد ، سرجام ایستادمو چشمام رو محکم روی هم فشار دادمو دستام رو مشت کردم.
یهو احساس کردم کمربند دور کمرمه ، چشمام رو باز کردمو دیدم ، مینهو کمربند رو دور کمرم داده و منو به جلو کشید و بدن هامون رو بهم چسبوند و انتهای کمربند رو دور کمرش داد و بستش.
با تعجب بهش نگاه کردم.
پیشونیش رو به پیشونیم چسبوند

مینهو : از این به بعد باید اینطوری به خودم ببندمت تا جایی نری.

لبخندی زدمو دستام رو دور گردنش حلقه کردمو توی چشماش با ذوق خیره شدم.

جیسونگ : اوهوم هر کاری میخوای انجام بده ، زندانیم کن ، کتکم بزن و....

نذاشت حرفم رو بزنم ، محکم لب هاش رو روی لب هام کوبید.
لبخندی زدمو با اشتیاق لب بالاش رو بین لب هام گرفتمو مکیدم.
بازم همونطور شد با بوسه ای که مینهو شروع کرد کنترل بوسه از دستم خارج شد و دست آقای حرفه ای افتاد.
خیلی سعی میکردم باهاش هماهنگ شم ولی اون نمیذاشت محکم و عمیق هر دو لبم رو می مکید و می مالید و می بوسید و می گزید.
از شدت شوق بوسه مون نمیتونستم سرجام وایسم و مدام تکون میخوردم ، پاهام رو تکون میدادم کمی بالا و پایین میپریدم و با دستام به موهاش چنگ میزدم.
با کمربند بسته ای که بدنامون رو به هم چفت کرده بود سمت دیوار هولم داد و بهش چسبوندمو آروم ولی با صدا از لب هام جدا شد.

مینهو : آروم بگیر زندگی من
جیسونگ : نمیخوام آروم بگیرم ، بیشتر میخوام ، بیشتر میخوااااام

به یقه اش چنگ زدمو پایین کشیدمش و لب هامو روی لب های گرم و پوف کرده اش کوبوندم.
دوباره لب هامون رو جدا کرد.
اخمی به ابروهام دادمو با تعجب نگاش کردم.

جیسونگ : چرا اینطوری میکنی؟؟

لبخندی زد و کمربند دورمون رو باز کرد.

مینهو : تو برو روی تخت تا منم برم یه دوش بگیرم بیام ، زیاد دویدم ، یکم عرق کردم.

لبخندی زدمو سمت اتاق رفتم ، اون میخواد باهام سکس کنه خیلی خوشحالم.
دیگه باید همه چی رو فراموش کنمو از نو زندگی مو باهاش بسازم.
دیگه مشکلی با زندانی بودن ندارم ، من...من آدم درونگراییم و با اجتماع زیاد جور نیستم بهتره همینجا بمونم ، چون اینجوری هردومون شاد زندگی میکنیم ، بالاخره برای شاد زندگی کردمون یکی باید کنار بیاد ، میخوام اون یکی من باشم.
با شنیدن صدای آب لرزی توی دلم افتاد چرا اینقدر استرس دارم؟
آخه صدای آب هم استرس داره؟
عجب آدمیم من
با صدای مینهو یهو هول کردمو از روی تخت پایین افتادم

مینهو : جیسونگ؟

سریع جوابش رو دادم

جیسونگ : ب....بله
مینهو : بیا تو حموم

Heartless ^Minsung^Where stories live. Discover now