Part 10

1.6K 240 163
                                    

Jisung :

باورم نمیشه که دستشویی فرنگیش خراب بود اینم از شانس منه ، توی هیچی شانس نیاوردم ولی به مینهو شانس آوردم ، شروع به خندیدن کردم و گفتم

جیسونگ : همین از همه بهتره.

خیلی خوشحال بودم ، به کافه شرکت برگشتم ، هیچ کس اینجا نیست ، یعنی فلیکس و سونگمین کجا رفتن؟
با صدایی که شنیدم ، سرم رو سمت صدا چرخوندم
چند نفر داشتن اسمم رو بلند بلند صدا میزدن

مینهو : جیسووونگ ، جیسووووووونگ
هیونجین : جیسونگ ، جیسوووونگ

سمت صدا رفتم ، صداها چند برابر شد

مینهو : جیسووووونگ ، جیسوووووونگ من
هیونجین : جیسووونگ ، جیسونگ
سونگمین : جیسووونگ ، جیسوونگ

با دیدن مینهو اشک توی چشمام جمع شد ، اون دیوونه وار اینور و اونور میرفت و اسمم رو صدا میکرد.
مینهو با عصبانیت سمت سونگمین رفت و یقه شو گرفت و داد زد

مینهو : همش تقصیر تووووعه ، لعنتیییییی ، چرا مراقبش نبودیییییییی؟
سونگمین : متاسفمممم

مینهو داد بلندی کشید و سونگمین رو روی زمین پرت کرد
فلیکس و چانگبین سمت سونگمین رفتن و بلندش کردن.
چانگبین رو به مینهو کرد و گفت

چانگبین : آرووووم باااااش

مینهو داد بلندی کشید

مینهو : خفه شوووووو

دستم رو جلوی دهنم گذاشتم و شروع به گریه کردم ، تازه فهمیدم اون روزی که رفتم ، اون چقدر سختی کشیده .
دوباره دیوونه وار اسمم رو صدا زد و اینور و اونور می رفت
همه سمت مینهو رفتن که آرومش کنن ، ولی فایده ای نداشت ، همه رو هل میداد ، داد می کشید و گریه می کرد

مینهو : ولممممم کنین ، لعنتتتتتت به همتوووون

طاقت نیاوردم ، اون داشت دیوونه میشد ، سریع از کافه بیرون اومدم ، سمتش رفتم و اسمشو صدا زدم

جیسونگ: مینهووو

سریع سمتم برگشت ، نفساش تند شد ، اشک هاش روی گونه هاش سرازیر شدن ، با سرعت سمتم اومد.
به محض اینکه بهم رسید ، یه دستشو دور کمرم داد و منو به خودش چسبوند و با دست دیگه ش گردنم رو گرفت ؛ سرم رو کج کرد و لباشو روی لبام کوبوند ؛ عمیق لبامو مک میزد.
دستامو دور کمرش حلقه کردم و محکم بهش چسبیدم.
شروع به بوسیدنش کردم ولی نمیتونستم خودمو باهاش هماهنگ کنم ، کنترل بوسه مون دست اون بود ، دوباره سعی کردم ولی هماهنگ شدن باهاش غیر ممکن بود اونقدر عمیق و سریع لبامو می بوسید و مک میزد که نمیتونستم باهاش هماهنگ بشم .
مینهو خیلی توی بوسیدن حرفه ایه ، جوری لبام رو می بوسید و مک میزد که تاحالا توی هیچ فیلمی ندیده بودم کسی انقدر حرفه ای باشه .
بعد چندتا مک خیلی عمیق از لبام جدا شد ، لبای هر دو مون کبود و متورم شده بود.
با صورت خیس از اشک بهم نگاه کرد و با شست دستاش روی صورتم می کشید و اشکام رو پاک میکرد.
آروم بغلم کرد ، دستشو نوازش وار پشت سرم می کشید و همونطور که بوسه های نرم و ریزی که روی گردن و گوشم میذاشت با بغضی که توی صداش بود گفت

Heartless ^Minsung^Where stories live. Discover now