4• 𝐶ℎ𝑒𝑟𝑟𝑦 𝑏𝑙𝑜𝑠𝑠𝑜𝑚 ❀شکوفه گیلاس ❀

188 46 11
                                    

بعد از یک شب خسته کننده و دل عین حال پر از هیجان و استرس برای طلوع خورشید و شروع روز فردا، حالا بکهیون اینجا بود. نشسته بر روی صندلی مدیریت در ساختمان شعبه اصلی شرکت های دابل بی.
حس عجیبی بود، نشستن روی این صندلی چرخدار با دور دوزی و زر بافت های نقره ای رنگ ، یک کاپ قهوه شیرین شده با دو قاشق شکر بر روی میز و البته یک لیست تهیه شده توسط منشی جوان‌" آیرین " از کارهای روزانه ای که باید تا پایان امروز دخل همه اشان رو در میاورد.

- برنامه رسیدگی به اوراق سال گذشته

- بررسی بودجه سال آینده

- جلسه نظارت کلی بر بخش حسابداری
راس ساعت 14.25

- جلسه دورنمای برنامه های شرکت به همراه بخش ایده پردازی
راس ساعت 18:40

و...

برنامه شلوغی که اگر برنامه ساعت اداری شرکت تا پایان ساعت هفت چیدمان نشده بود، معلوم نبود تا کی قرار بود ادامه پیدا کند.
تلفنش رو از روی میز برداشت و چند ثانیه انگشتش رو روی شماره 4 نگه داشت، شماره اضطراری شیو لوهان!
بعد از دومین بوق این صدای رفیق بیست سالش بود که اتاق رو پر کرد...

_ هی بکهیون، بگو ببینم نشستن رو صندلی ریاست و پاها رو دراز کردن رو میز مدیریت وقتی لیوان قهوت یه دستته و یه دست دیگت اون گوشی مدل جدیدته که الهی کوفتت بشه، چه احساسی داره؟

لوهان همین بود، کسی که میتونست یه میلیون کلمه رو بدون اوردن فعل نهایی تو گوشت بخونه و دیوونت کنه.... و بکهیون عاشق همین چیزاش بود..... لوهان براش رفیق نبود اون بردارش بود خانوادش بود دوستش بود گاها مادرش بود یه وقتایی نقش پدرش و بر عهده می‌گرفت و حتی میتونست پدر بزرگش هم بشه... این بشر محشر بود و اگه کسی بخواد منکرش بشه، حتما دوست داره طعم مشت های کوچیک بکهیون و بچشه وگرنه هیچ دلیل دیگه ای نمیتونی براش پیدا کنی که قانع کننده باشه.

_اول یه نفس بگیر، دوما باید اینجا میبودی که ببینی آیرین چه لیست بلند بالایی برام آماده کرده تا خودت خجالت بکشی از این حرفات.... من که دیگه نمیتونم یکاری کنم که روی تورو کم کنم.

_پسر.... مگه اوم قحط بود که برداشتی آیرین رو به عنوان منشی و دستیارت انتخاب کردی؟ این دختر ملکه نوشتن و درست کردن لیست های جهنمیه. تعجب اوره که اون لیست اتاق قرمز رو تو دبیرستان یادت نمیاد.
بکهی نگو مغزت و فرمول‌های اقتصاد و تجارت خردن که همچین چیز مهمی رو فراموش کردی.

_ منظورت از اتاق قرمز همون اتاق اعتراف تو سال دومه؟ آره همونه دیگه نه؟

Chancy DreamDonde viven las historias. Descúbrelo ahora