5• 𝐺𝑙𝑎𝑠𝑠 𝑏𝑢𝑏𝑏𝑙𝑒 ❀حباب شیشه ای❀

156 50 0
                                    

بعد از برگزاری جلسه معارفه خصوصی رئیس جدید و جوان با سهامداران شرکت و آشنایی نسبی با یک مشت پیرمرد پول پرست و عینا مثل پدرش، حالا چانیول اینجا بود، پوشیده شده در کت و شلوار فاخر کرم طلایی رنگی که، جسته و اندام بزرگ و تراش خورده به سبک شاهزادگان غربی‌ش رو بزرگ تر نشون میداد، کت و شلوار دوخته شده توسط استوارت هیوز دایموند یکی از بهترین ها و برترین ها نه، بلکه تنها ملقب به بهترین طراح جهان با دکمه های سردست طلایی رنگ کار شده با الماس های ریز سیاه رنگ از برند معروف بولگاری.

سر تا پای چانیول، از مدل موهای نیمه به سمت بالای اون که توسط هیر استایل شخصی یکی از دوستان ایدلش مدل داده شده بود تا کفش های چرم مات سیاه رنگش، قدرت و البته ثروت رو فریاد می‌زد.

ساعت بند چرمی قهوای رنگش با قاب طلایی از برند ریچارد مایلز که با یاقوت های ریزی صفحه اون مزین شده بود به همه می فهموند که چقدر رئیس تازه کار از همون ابتدا به اهمیت زمان تاکید داره.

چانیول آماده آماده برای شروع کردن ریاستش به طور رسمی و بر عهده گرفتن تمامی فعالیت های شرکت های بین الملی پارک در کنار بهترین رفیقش در تمام این سال ها و از امروز به بعد در جایگاه معاون و همکارش ایستاده بود.

هردو اونها پشت در های سالنی که سرو صدای به گوش رسیده از اون حاکی از جمعیت زیادی بود که در درون حضور داشتند، ایستاده بودند تا کنار همدیگه باز هم برای بیشتر درخشیدن تلاش کنند.
و البته که کسی منکر این نمیتونست بشه که هردو اونها بدون این سمت و جایگاه هم به حد خطرناکی درخشان و کور کننده بودن.

خبرنگاران حرفه ای، چندین تن از سرمایه گذاران خارجی و منشی های شرکت های خرید سهام های خُرد همه و همه و صدها تن دیگه کسانی بودن که جمعیت عظیم درون اون سالن رو تشکیل داده بودن.
جلسه مطبوعاتی که تا دو دقیقه دیگه با ورود چانیول و معاونش آغاز میشد به دلیل اهمیت زیادش در سرنوشت دنیای اقتصاد و صنایع قرار بود که بلافاصله به صورت پخش آنلاین و زنده برای باقی مردم به نمایش در بیاد.

سهون به ساعت نقش بسه روی اسکرین تلفن همراهش نگاهی انداخت و با قراردادن تلفن همراهش تو جیب شلوار کت و شلوار آب نفتی تیره رنگش و درست و مرتب کراوات صورتی رنگ به دور گردنش به چانیول نگاه کرد.

_چان برگرد ببینمت.

چانیول اونقدر برازنده شده بود که سهون هر بار با دیدنش نیشش تا پهنا مثل یه کوسه ماهی در حال جفت گیری باز و بسته می‌شد.

_خوبه مرتبی مدل موهات هم خوبه،کت و شلوارتم که چی بگم دیگه؟.... آدم کشه اصلا.

و به شوخی اضافه کرد

_پسر برخلاف عقلت، تیپ و قیافت واقعا رئیس مابانه و شایسته است.

مطمئنا که سهون داشت شوخی می‌کرد. اگه تو دنیا همه میگفتن نه، سهون اون کسی بود که برای چانیول بلند میشد و محکم بله رو میگفت و البته یه مشتم تو دهن اونایی که گفتن نه میزد.
سهون به چشمای چان نگاه کرد و ادامه داد

Chancy DreamOnde histórias criam vida. Descubra agora