" من.."
نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم تمام جراتم رو جمع کنم. من به نایل اعتماد داشتم. ما از بچگی باهم بزرگ شده بودیم. اما هنوز اعتراف به همچین چیزی برام خجالت آور بود.
"من دیشب یه خوابی دیدم.""یه خواب؟!"
نایل ابرویی بالا انداخت و گیج بهم خیره شد. میتونستم از حالت چهره اش بفهمم که ربط ماجراها رو بهم نمیفهمه.
"آره..."
نگاهم رو دزدیدم و ضربان قلبم کمی بالا رفت. میتونستم سرخ و گرم تر شدن گوش هام رو حس کنم اما باید میگفتم.
"یه خوابِ سکسی!"چشم های نایل گرد شد و چند بار پلک زد. انگار ذهنش نیاز داشت چیزی که شنیده بود رو هضم کنه.
"یه- یه خوابِ...سکسی! با اون!""آره!"
نگاه کوتاهی به نایل انداختم و وقتی دیدم هنوز شوکه ست با بیچارگی به دیواری که پشتم بود تکیه دادم.
"من نمیخواستم...گاااد این خجالت آوره!""خجالت آور؟ شاید. عجیب؟ خیلی!"
نایل بالاخره گفت و کنارم ایستاد.
"منظورم اینه که تو فقط اون رو یه بار دیدی، نه؟""آره! و میدونم برای ما پسرها عجیبه که همچین خوابی ببینیم. این چیزی نیست که بیشتر برای دخترها اتفاق میوفته؟"
لبم رو گزیدم و با دکمه ی پیراهنم بازی کردم. حس بدی داشتم. حسی که نمیدونستم از کجا سرچشمه میگیره.
"یعنی... برای تو که اتفاق نیوفتاده ها؟ تا حالا همچین خوابی دیدی؟""چی؟ من؟"
نایل خندید و سرش رو به عقب پرت کرد بعد دستش رو تو هوا به نشونه ی منفی تکون داد اما وقتی نگاه ناامید من رو دید لباش رو روی هم فشار داد و گفت:"منم...منم. آره.""چی؟!!!"
حالا نوبت من بود که با چشم های گرد شده نگاش کنم و ناخوداگاه صاف ایستادم."من تا حالا چند باری از این خواب ها دیدم."
نایل چشم هاش رو بست و درحالی که صورتش رو با دست هاش پوشونده بود خجالت زده جوابم رو داد."این یعنی فقط دخترها نیستن که تجربه اش میکنن! پس چرا هیچ کس اینو برای پسرها عادی نمیدونه؟!"
با اخمی که حتی نفهمیدم کی چهره ام رو تیره تر کرده بود پرسیدم و نایل شونه اش رو بالا انداخت."نمیدونم هری، نمیدونم. ما فقط..."
نایل نفسش رو با آه بیرون داد و به سنگ کوچیکی که جلوی پاش بود لگد آرومی زد.
"دربارش حرف نمیزنیم. نه با دوستامون و نه با خانواده. این... ممنوعه. خجالت آوره. یه پسرِ خوب همچین کاری نمیکنه یا همچین خوابی نمی بینه!""بولشت!"
چشم هام رو چرخوندم و خریدهام رو روی زمین گذاشتم.
"داری میگی خوابی که دیدنش دست خودم نبوده ثابت میکنه من چه نوع آدمی هستم، خوب یا بد؟!""من نمیگم رفیق."
نایل خریدهام رو گرفت و اون ها رو دوباره تو بغلم گذاشت.
"ولی بقیه میگن. جامعه میگه. حالا هم خریدهات رو بردار و بیا زودتر برگردیم خونه. قبل از اینکه هوا کاملا تاریک بشه."***
های گایز
خب
خواب سکسی دیدن رو اینجا آوردم چون وقتی برای پسرها اتفاق میوفته یه چیز طبیعیه چون عادی سازی شده و میگن اونا دست خودشون نیست اما دخترها حتی درموردش با کسی حرف نمیزنن. یا خجالت آور میدوننش انگار دخترها دست خودشونه.
من هم خونه ام حتی کمردرد میگرفت بعدِ خواب هاش. واسه خودمم اتفاق افتاده. هر چند تو سن پایین کمتر اتفاق میوفته اما اگه اتفاق افتاد بعدا براتون یا اتفاق افتاده چیزی نیست که ازش خجالت بکشید و احساس گناه بکنید♥️روز و شبتون خوش
-Siz
YOU ARE READING
Upside Down [L.S]
Fanfictionوارونه، دنیاییه که توش پسرها با قوانین دخترها بزرگ شدن و دخترها با قوانین پسرها. هری ای که داره لباس ها رو روی طناب وسط جنگل پهن میکنه با یه دختر که با دوستاش برای جمع کردن چوب و هیزم به جنگل اومده آشنا و عاشقش میشه، اما چیزی که نمیدونه اینه که اون...