اسم من هری استایلزه!
من ۱۸ سالمه و این یعنی دیگه به سن قانونی رسیدم، البته نه که این برای خانوادم اهمیت داشته باشه چون به هرحال من یه پسرم!
آره، پسر. پسرها مایه ننگ خانواده ان. یا حداقل اینجا اینجوریه.
منظورم از اینجا، برفورد، روستاییه که من توش زندگی میکنم. تو برفورد، دخترها از همه نظر نسبت به ما پسرها برتری دارن.
نمیدونم این درسته یا نه ولی بهش عادت کردم. چون من نمیتونم دنیا رو تغییر بدم و درنهایت، من فقط یه پسرم."هری؟؟؟!"
با شنیدن صدای مادرم، دست از نگاه کردن به خودم تو آینه برداشتم و با لبخند از پله های اتاقم -که تو زیرشیرونیه- پایین رفتم.
"بله مامان؟!"
مادرم نگاهِ کلافه ای به سمتم انداخت اما لبخند زد قبل از اینکه با سبدی که پر از لباس های خیس بود به سمتم بیاد.
"قرار بود ده دقیقه پیش راه بیوفتی، من باید برم سرکار، توام بهتره عجله کنی، میدونی که قبل از غروب خورشید باید خونه باشی."
چشمام رو چرخوندم و سبد لباس ها رو از مادرم گرفتم.
"میدونم. حواسم هست مامان.""خوبه، مواظب خودت باش و سعی کن با هیچ دختری تو راه صحبت نکنی. یا وقتی باهاشون حرف میزنی تو چشم هاشون نگاه نکن. باشه؟"
از وقتی یادم میاد هر بار که قصد بیرون رفتن از خونه رو داشتم آنه همین جمله ها رو تکرار میکرد، از شنیدنشون خسته شده بودم ولی میدونستم بحث کردن باهاش فایده ای نداره چون قبلا امتحانش کرده بودم. پس فقط سرم رو تکون دادم و بعد از گفتن یه "باشه." ی آروم سرم رو پایین انداختم تا چهره ی ناراضیم رو مخفی کنم.
اما دست آنه زیر چونه ام نشست و سرم رو برخلاف میلم دوباره بالا آورد.
"میدونی که من اینها رو فقط بخاطر خودت میگم دیگه، نه هری؟ تو زیادی خوشگلی و اونام دخترن...""داره دیرم میشه."
وسط حرف مادرم پریدم تا ادامه نده. من تک تک حرف هاش رو حفظ بودم و واقعا نیازی نداشتم که دوباره اون جمله های تکراری رو بشنوم. پس بدون جواب دادن به خدافظیش فقط به سمت در دویدم تا از اونجا بیرون برم.***
به نوشتن از زبون اول شخص عادت ندارم ولی دلم خواست انجامش بدم(:
نظرتون چیه؟
بوس به سر و کلتون
دوستون دارم❤-SIZ
YOU ARE READING
Upside Down [L.S]
Fanfictionوارونه، دنیاییه که توش پسرها با قوانین دخترها بزرگ شدن و دخترها با قوانین پسرها. هری ای که داره لباس ها رو روی طناب وسط جنگل پهن میکنه با یه دختر که با دوستاش برای جمع کردن چوب و هیزم به جنگل اومده آشنا و عاشقش میشه، اما چیزی که نمیدونه اینه که اون...