19

2.5K 492 24
                                    

سوهو غم زده روی تختش نشسته بود و دنبال راهی برای مارکای روی گردنش بود تا اونارو بپوشونه.

چانیول بهش مرخصی نداده بود. نمیدونست عصبانیت الانش بیشتر از کریسه یا چانیول!

:لباس یقه دار نمیشه هوا گرمه! اون ندیده حتی روی صورتمم مارک گذاشته!! یعنی خیلی خوشش اومده بود که نتونسته جلوی خودشو بگیره؟؟

بعد از حرفی که زده بود یه سیلی به صورت خودش زد
: حواستو جمع کن سوهو! اگه به این راحتی وا بدی کارت تمومه، بذار اونقد له له بزنه تا بفهمه همچین تحفه هم نیست که همه دنبالش باشن

باید بدون اینکه لی از رابطه داشتنش با کریس خبر دار شه بهش میگفت اونو نمیخواد و دیگه تعهدی نسبت بهش نداره

:فهمیدم!!

از تختش بلند شدو به طرف اتاق پدر مادرش رفت. در زد و داخل شد
: مامان میشه بیام تو؟

مادرش هنوزم خواب بود با شنیدن صدای سوهو خواب آلود گفت
:چی شده سوهو؟!!

:چیزی نیست یکم از وسیلهاتو لازم دارم

سمت میز آرایش رفت و دنبال چیزی گشت.خانم هیون با کنجکاوی بلند شد و سمتش رفت
: چی میخوای؟!

:یه کرم که این کوفتیارو بپوشونه. باید برم سرکار، داره دیر میشه

خانم هیون انگشتشو روی لک کبود لپش گذاشت
: کریس کارش درسته ،دقیقا همونیه که میخواستی .یه ددی

همزمان که روی شونه سوهو میکوبید بلند میخندید. سوهو متعجب از دونستن مادرش خشک شد.

:چی؟! شما از کجا میدونید کار اونه؟!

خانم هیون شونه بالا انداخت
:پیشنهاد خودم بود مستت کنیم بعد باهات بخوابه

:چیییییییییییی؟!!!

: سوهو منو که نمیتونی رنگ کنی! میدونم لی رو نمیخوای! فقط افتادی سر لج با کریس. وگرنه الان تو دلت قند آب شده اون باهات خوابیده
سوهو شوکه به مادرش تکخندی زد
:خانم هیون واقعا که! من پسرتم ناسلامتی. اصلا به لی فکر نکردی مامان؟! چی بهش بگم
زن خونسرد گفت
:باهاش بهم بزن بگو نمیخوایش. سختش نکن

:میدونی که نمیتونم، بعد اینکه خودم قبولش کردم ،بگم پشیمون شدم

:لازم نیست چیزی بگی همین امروز ببینتت خودش باهات بهم میزنه

با انگشتش به مارکای گردنش اشاره کرد.

:نمیزارم ببینه مامان،برای همین غلیظ ترین کرم پودرتو میخوام

بعد با تست کردن کرمی که پیدا کرده بود روبه مادرش گفت
:ایناهاش. باید برم آماده شم دیر شد
سمت اتاقش دوید.
➿➿➿➿➿➿
نیم ساعتی میشد که خانم هیون با کریس تماس گرفته بود تا اطلاعات مهمی رو بهش بده. کریس خداروشکر میکرد که خانم هیون طرفدارشه و اینطوری میتونه  از کارای سوهو خبر داشته باشه!
بعد تماس زن، سریع خودشو به خونه کیم ها رسونده بود. به خانم هیون خبر داده بود پایین منتظره سوهو ایستاده.  در پارکینگ باز شد و بوقهای پی در پی ماشین سوهو نشون از اعصاب نداشتش میداد! کریس ماشینشو دقیقا جلو درب پارکینگ پارک کرده بود. کاملا عمدی...‌از ماشینش پیاده شد و خودشو به ماشین توی پارکینگ رسوند. به سوهو پشت فرمون تشر رفت
:گفته بودم میرسونمت. چرا باز سوار ماشین خودت شدی؟!
سوهو پوزخندی بهش زد
: دلیلی نمیبینم که با تو برم سرکار. حالا ماشینتو بردار. دیرم شده باید برم

Let me love youWhere stories live. Discover now