"وقتی ک شیطان بهترین فرشته بود..کسی بنام فرشته وجود نداشت... هرکسی خوبی از فرد دیگری میدید ، میگفت : تو چقدر عین شیطان هستی...همانقدر مهربان و پاک دل :) "
__________________________جین وارد ماشین استاد کیم شد و بوی سرد اما دلنیشنی ب مشامش خورد ک احساس خنکی خوبی بهش منتقل میکرد این بو، بوی عطر مخصوص استاد کیم بود و جین عاشق این بو بود! استا کیم در ماشین رو بهش باز کرده بود و اون الان داخل ماشین کنار صندلی راننده نشسته بود. اولش قصد داشت بره عقب سوار شه ولی بنظر استاد کیم دوست نداشت ک جین عقب سوار بشه ...
وقتی چشمای جین ، استاد کیم رو دید ، فقط میخاست خدا رو بخاطر این همه جذابیت استادش، تحسین کنه... اون واقعا جذاب بود، طوری ک موهای خوش رنگشو ب بالا هدایت کرده بود و لباس و شلوار تنش ، اون رو قد بلند تر از همیشه نشون میداد، مگه میشه جذبش نشد؟!
و استاد کیم هم وقتی جین رو دیده بود میخاست همونجا بخاطر زیباییش بمیره ! اون واقعا زیبا بود و حتی تشبیه کردن زیباییش ب گل ها هم کافی نبود!"خب جین! خوبی؟! "
لحن استادش اگر قبلا یکم رسمی بود، الان کاملا دوستانه و راحت بود و جین خیلی سریع این رو متوجه شده بود..
"بله ممنون استاد ک- چیز نه ...ینی استاد نامج- نه..."
نچی زیر لب گفت و خودشو بخاطر این سوتی ای ک داده بود لعنت کرد.
صدای خنده ی استاد کیم گوشش رو نوازش کرد و باعث شد دوباره لبخند روی لباش بشینه ک یهو دستی روی موهاش قرار گرفت و بهشمون ریخت.
"تو چقدر بانمکی اخه! راحت باش ! گفتم که اینجا بعنوان دوست هستیم ن بعنوان استاد و دانشجوش!"
لپای جین گل انداخته بود و نمیدونست چجوری پنهونشون کنه و لبخند کج و کوله ای زد .
"نامجون! فقط بگو نامجون! حتی هیونگ هم نمیخاد بگی اگه راحت نیستی =] "
"اخه اینطوری ک نمیشه !"
"اگر شروع کنی ب گفتن "نامجون" بدون اینکه بخای در کنارش استاد یا کیم هم بگی ، کم کم عادت میکنی!"
"باشه ...سعیمو میکنم!"
YOU ARE READING
•| The world before me & U |• : °| جهان قبل از من و تو |°
Fanfictionفنفیکشن "جهان قبل از من و تو " ____________ شاید روزی اسم شیطان ب معنای"خوش قلب ترین موجود جهان" بود...وای بر ما انسان ها، ک چ بر سر قلب پاک شیطان اوردیم ... :) ____________ شیطان موجود خوش قبل و پاک و مهربونی ک بهترین دوست و همدم خدا بود، در کنا...