"شیطان ناپاک امروز، شیطان با محبت دیروز بود....چ بلایی بر سرش امده خدا میداند :) "_______________________
از وقتی وارد کافه شده بود ، محو زیبایی کافه شده بود... حالت فانتزی و سنتی خاصی داشت و عکس های کوچیک و بزرگ مختلف از جاهای مختلف جهان حالت شیکی ب کافه میداد، میز ها چوبی بودن و سر هر میز دو ، سه یا نهایتا چهار صندلی چوبی بود ، بوی داخل کافه، ی بوی گرمی بود ک ادم رو یاد چیز های شیرین و خوشمزه مینداخت، اطراف هر میز ریسمان های پر از چراغ های کوچیک با نور سفید اویزون شده بود و فضای رویایی ای رو برای زوج های عاشق بوجود میاورد، و گل های کوچیک رنگارنگ روی مرکز هر میز باعث ایحاد حس شادابی میشد ...تمام وسایلا حتی الامکان با چوب ساخته شده بودن و عروسک های چوبی کوچیک و بزرگ گوشه و کنار کافه، گزینه خوبی برای جذب مشتری های خوش سلیقه بودن...
"راستش من عاشق وسایلای چوبی ام... ی احساس ارامش خاصی بهم میده...برای همین همیشه توی هرمودی هستم ب این کافه میام..."
جین ک همچنان داشت جای جای کافه رو با خوشحالی نگاه میکرد گفت:
"اینجا عالیه نامجون! اینجا واقعا قشنگه و پر از حس ارامشه !جدی میگم!"
نامجون خوشحال از اینکه جین خوشش اومده لبخند درخشانی زد و گفت:
"خوشحالم خوشت اومد جین!"
"من عاشقش شدم نامجون!!!"
"بح بح ببینید کی اینجاست ! استاد کیم !"
جین با دیدن پسری با موهای ابی رنگ ، تعجب کرد و وقتی دید اون پسر نامجون رو بقل کرد فهمید ک احتمالا خیلی وقته باهمدیگه دوستن!
"یونگیا! هزار بار گفتم وقتی میام اینجا نمیخاد بگی استاد کیم !"
اون پسری ک اسمش یونگی بود خندید و گفت:
"باشه باشه استاد ..."
یونگی با دیدن جین تعجب کرد و بخاطر زیباییش لبخندی زد و گفت:
"خب ! معرفی نمیکنی ایشون کی هستن نامجون؟!"
نامجون دستی توی موهاش کشید و گفت:
"کیم سوکجین هستن...یکی از دوستای جدیدم !"
پسر مو ابی ب جین نزدیک تر شد و با لبخند گفت:
"خب! خوشبختم اقای سوکجین ! فک کنم تازه اومدی اینجا... خوش اومدی امیدوارم ک از اینجا بودن لذت ببری !"
"خوشبختم از دیدنتون ..."
یونگی لبخندی زد و کنار رفت تا نامجون بهمراه جین کاملا وارد کافه بشن .
"برید بشینید الان یکی از بچه ها میاد سراغتون تا سفارشاتو بگیره..."
نامجون سرشو خم کرد و دست جین رو بدون اینکه متوجه باشه گرفت و ب سمت میز و صندلی های توی دورترین نقطه کافه برد .
ESTÁS LEYENDO
•| The world before me & U |• : °| جهان قبل از من و تو |°
Fanficفنفیکشن "جهان قبل از من و تو " ____________ شاید روزی اسم شیطان ب معنای"خوش قلب ترین موجود جهان" بود...وای بر ما انسان ها، ک چ بر سر قلب پاک شیطان اوردیم ... :) ____________ شیطان موجود خوش قبل و پاک و مهربونی ک بهترین دوست و همدم خدا بود، در کنا...