Part 11

1.5K 292 34
                                    

(گایز اگه میبینید حروف بزرگ و کوچیکه از قصده)

ته تانیک
تو پسر بزرگ !

کوکی ک میخوای
منو میگی؟

ته تانیک
عاره کون قشنگ

کوکی ک میخوای
هیونگ حالت خوبه؟ انگار مستی چیزی هستی

ته تانیک
من کاملااا خوب و عالیم  پرتی بوی

کوکی ک میخوای
اگه همینه ک میگی باشه

ته تانیک
به هرحال
وتقه دستنهه

کوکی ک میخوای
وقته داستانه*

ته تانیک
عاره همون و از درست کردن کلمات من دست بردار

کوکی ک میخوای
ینی  باید احساس ادمی که جاپلوسی میکرده رو داشته باشم؟
(ترجمه عین ادم :   زر مفت زدم)

ته تانیک
شششششش
اوکی
خب
(خوانده شده  ساعت ۲۱:۵۷)

جانگ کوک برای سه دقیقه به گوشیش زل زد که اون داستانش رو تعریف کنه ولی وقتی دید هیچی نگفت تصمیم گرفت یه پیامی بهش بده که بهش بفهمونه هنوزم اونجاس و منتظره داستانشه که تعریف بشه

کوکی ک میخوای
خب؟

ته تانیک
حواست ب اینجا باشه عا
خب
باهم دیگه اشنا شدن
همو بوسیدن
و اونا برای دیک هم ساک زدن

جانگ کوک با چشمای درشت  به دیکش زل زده بود و تو حرف هیونگش مونده بود
ینی میشه که یکی پیپی ت رو ساک بزنه؟
"وییی چندش"

کوکی ک میخوای
واو داستان قشنگی بود

ته تانیک
پس خوشت اومد؟

کوکی ک میخوای
البتهههه

ته تانیکواو خبدرد داشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ته تانیک
واو
خب
درد داشت

کوکی ک میخوای
نههه هیونگگگ

ته تانیکایححح چراا همه ی اعضای این گروهه در حد فاک کیوتننن( نویسنده اصن نمیدونه اینا کین)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ته تانیک
ایححح چراا همه ی اعضای این گروهه در حد فاک کیوتننن( نویسنده اصن نمیدونه اینا کین)

کوکی ک میخوای
عاره خب
مثه این میمونه که بری کافی شاپ و بگی
اب جیسونگ میخوام تنکس( جیسونگ؟ اشنا میزنه)

ته تانیک
واو با اینکه نباید بگیمش
ولی موده

کوکی ک میخوای
چرا نباید بگیمش؟

ته تانیک
برای من عجیب میزنه تو نمیفهمی چی میگم

کوکی ک میخوای
هوم حالا هرچی
پسرت باید بره بگیره بخوابه

شب بخیر هیونگ
ته تانیک
چرا تو انقد کوچیک موندیی
کی ساعت  ده شب میخوابه اخه

کوکی ک میخوای
نخیر من  میدونم که دیک و ساک چین
پس بزگتر شدم و  به مرحله رشد عقلی رسیدم

ته تانیک
من م تا صبحم باهات حرف بزنم لج میکنی باهام
شبت بخیر بیبی
بیبی خودمی

جانگ کوک ازینکه بیبی اون خطاب شده بود پنیک کرد و برای چند دقیقه اعصابش رید ولی بعدش جوابشو داد

کوکی ک میخوای
اوکی پدربزرگ

ته تانیک
پدربزرگ؟ من...

جانگ کوک بعد از اومدن اخرین پیام گوشیش رو کنار گذاشت و روی تختش دراز کشید و اماده شد برای کارهای قبل از‌خوابش هر جی بود باید این کارها رو یاد میگرفت ک بتونه بعدا تو دانشگاه انجامشون بده

"دلم برای مامانم تنگ میشه وقتی برم..." و قیافه ناراحتی ب خودش گرفت و چراغ رو خاموش کرد و به خواب عمیقی‌فرو رفت...

[سو‌گایز این پارت نزدیک بود بنویسم "کوییک میخوای" لول 😂🌝
ولی درستش کردم خل نشین ی دقه
خب دیگه من برم پارت بعدم براتون بنویسم
لاو یو بابای 💜💜💜💕💕💕♥️❤️❤️🍫🍫🍫🍬🍬🍬💓💓💓💓🌈🌈🌈✨✨✨

[𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐈𝐝𝐨𝐥]ᵛᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now