Part 12

1.4K 274 74
                                    

"عاح" جانگ کوک اهی کشید بخاطر اینکه روز بدی بوده براش ... مامانش سرکار بود و هنوز برنگشته بود و هیچکسی جواب پیام هاش رو نمیداد ( حالا چقدم دوست داره)

جانگ کوک روی تختش خزید و به نوعی دیگه روی تختش دراز کشید. این چندروزه احساس میکرد یه انسان بیمصرف و وحشی شده چون فقط یا به غذا فکر میکرد یا تهیونگ هیونگ.

افکار جانگ کوک درباره ی تهیونگ جالب بودند. اون فکر میکرد که هیونگش یا به اصطلاح پسر بزرگتر به توجه و محبت بیشتری احتیاج داره و اون میخواست باهاش بهتر رفتار کنه. هرچند اولین چیزی که وقتی به تهیونگ فکر میکرد به مخش میومد پیپی ( دیک) بود.

جانگ کوک هرموقع به این چیزا فکر میکرد باعث میشد پیپی ش (دیکش) بزرگ میشه و یه دردی توش می پیچید.
اون درباره ی این نگران بود و چون که هیچی نمیدونست مغز کنجکاوش وادارش کرد که به اینترنت بره و سرچ کنه ک چجوری ازین درد خلاصه بشه.

اون فهمید که لمس کردن ( دستمالی کردن) پیپی میتونه اون رو از درد خلاص کنه ولی اون واقعا نمیدونست چجوری.

بعداز تموم کردن تحقیقات خیلی جالبش اون تصمیم گرفت که به چندتا از عکس ها نگاه کنه ضرری که نداره دیگه پس وارد قسمت عکسا شد و صفحه رو پایین کشید.

همینجور که پیپی کوک داشت بزرگتر و بزرگتر میشد اون صدای در رو شنید ولی خیلی دیر بود که کاری کنه چون جیمین وارد اتاق شده بود و تقریبا جیغ کشیده بود "مک دونالد اوردممممم" ( میدونید چیه دیگه؟....فست فوده)

و جیمین موقعی که  چشمش به مانیتور کوک خورد هینی از دهنش خارج شد  و دستش رو روی دهنش گذاشت که باعث شد پلاستیک غذاها از دستش بیفته و کوک سریع اونو گرفت.

"کوککک توو خیلیی بدی چطور تونستی بدون من پورن ببینیی؟؟"
جیمین با عجز نالید و چهره ی ناراحتی به خودش گرفت

جانگ کوک گیج شده ترین صورتش رو به خودش گرفت اون چی بود که جیمین میگفت؟ یعنی اونم ازین چیزا میبینه؟ هیچوقت باور نمیکرد که پسری مثل اون به همچین چیزایی علاقه نشون بده.

جیمین که فهمید چه سوتی داده دو ثانیه بعدش سعی در ماسمالی کردن حرفش داشت "منظورم اینه چرا داری به این عکسا نگاه میکنی؟ تو که خیلی پاک و معصوم بودی"
خب کوک همین حالاشم فهمیده بود دات جیمین رو پس میتونست لحن فیک جیمین رو تشخیص بده

"چرا اسپنکم نکردی؟" جانگ کوک این رو گفت چون میدونست که این عادت جیمینه و  همیشه انجامش میده ولی این فعه نداد.
( دراصل گایز اسپنک نبود یه جمله ساده تر مثل" چرا باسنمو نزدی؟" بود چون میدونید ک کوک اصطلاحات رو نمیدونه)

"کوک..." جیمین رفت و کنار کوک کنارش روی تخت نشست و دستش رو روی شونه ش انداخت یه نگاه عمیق به چشماش کرد و شروع به توضیح دادن کرد "من همیشه میخواستم که تو بدونی که دیک یا اون حرف های بدی که مامانت میگه چه معنی میدن یا چجوری روی مردم توی شرایط مختلف تاثیر میزارن...ولی خب تو زودتر فهمیدی فکر کنم"
و لبخند ملیحی زد

"چی؟"جانگ کوک حتی توی این لحظه گیج تر شده بود و صورتش درهم رفته بود واقعا هیچی از حرفای جیمین نمیفهمید
جیمین یه نگاه دیگه به چشمای کوک انداخت و مک دونالد هایی که حالا از دست کوک افتاده بودن رو از زمین برداشت "خب ...ولش کن"

"لپتاپت رو ببند و بیا غذامونو بخوریم الان سرد میشن و تردی شونو از دست میدیم"

"هیونگ دست از گفتن همیچن کلماتی بردار!...

[ خب گایز حالا که میبینم همتون خیلی وظیفه شناس و گلید شرط ووت میزارم🌝
برای پارت بعد ۵۰ ووت و ۵۰ کامنت
میخوام دهنمو با شرط کامنت گذاشتنم سرویس کنید ☺️🙏
تشکر و لاو یو سو ماچچچچ 💋💋💋💋

سلامی دوباره امروز ۱ جولای عه اگه دارید این پارتو الان میخونید 🙂
باید بگم که من پارت های جدید رو نوشتم و فقط منتظر ووت و کامنت های بیشتر شماهایی که هنوز اینکارارو نکردید هستم
اونا دارن انتظارتون رو میکشن پس وظیفه تونو انجام بدید 🌝❤️

[𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐈𝐝𝐨𝐥]ᵛᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now