ته تانیک
هی تاحالا به این دقت کرده بودی که هر عددی یه شاخصی داره که اگه بخوایم از کنارش برش داریم
ینی اگه بخوایم ولی نمیتونیم؟
ولی اینکارو نمیکنیم حتی تلاشم نمیکنی
میدونی چرا؟کوکی ک میخوای
مغزم درد گرفت چی؟ته تانیک
من دارم ریاضی کار میکنمکوکی ک میخوای
چرا اصن اونکارو میکنی؟ مگه دیگه مدرسه ت تموم نشده؟
منظورم اینه که ادم بزرگ نیستی؟ته تانیک
عاح
نه
یه فکتی
دارم میرم کالج
چقد عالی نه 🌝؟کوکی ک میخوای
چی؟ صبر کن واقعا؟ته تانیک
اره غم انگیزه میدونم...کوکی ک میخوای
حالا کدوم کالجته تانیک
عام فک کنم هیونگم چیزی درباره ی دانشگاه سئول گفتکوکی ک میخوای
صیم منم همون دانگشاه میخوام برمته تانیک
واییی شاید بتونیم همو ببینیمجانگ کوک خودش رو روی صندلیش تکون داد و اه بلندی کشید و با خودش فکر کرد اگه واقعاهمدیگر رو ملاقات کنن چی؟ بنظر ته اون قیافش زشت بنظر میاد؟ نکنه ازش بدش بیاد؟ نکنه ته باهاش قهر کنه بخاطر اینکه زشته؟
مخ جانگ کوک پر شده بود از افکار منفی و کم کم داشت روح و روانش تخریب میشد که با صدای دینگ گوشیش تازه بهخودش اومد
ته تانیک
هی کوک نزدیک ۲۰ دقیقه است که هیچی نگفتی
حالت خوبه؟
اگه نمیخوای همدیگه رو ببینیم واقعا اوکیه ها نمیخواد خودتو بخاطرش اذیت کنیکوک فکر کرد بهترین گزینه الان دروغ گفتنه
کوکی ک میخوای
عاح ساری مامانم یه لحظه صدام کر د"عاح خدایا خیلی بچه بدیم کی انقد بد شدم و دروغگو عاییی"
ته تانیک
عاح
اشکالی نداره
من باید برم غذا بخورم
بایکوکی ک میخوای
عای باشه هیونگ
نوش جونت🧺🧦
خیلی زرنگ شده لیام نه ؟ 🌝
اره دیگه قرارههرروز ازین به بعد عین بز اپ کنم 🌝😂
YOU ARE READING
[𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐈𝐝𝐨𝐥]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionتهیونگ یه ایدله معروفه که به جانگ کوک پاک و بی ریای داستان، درباره ی سایز دیکش بهش پیام میده. -منحرفانه -مزاحم بودن خانواده 😂 -کیوت بانی -تاپ ته -باتم کوک -ترجمه شده توسط خودم -کردیت wtfics