"حالا چرا اومدی اینجا هیونگ؟" جانگ کوک از روی تخت پرسید. "اوه اره اون" جیمین یه لحظه متوقف شد و بعدش راهش رو ادامه داد و کنار جانگ کوک روی تخت نشست.
"خب پس میدونی من با یه شوگای تقلبی فقط برای مسخره بازی حرف میزدم ولی الان یه جورایی عاشقش شدم چون خیلی فان و کیوته؟" جانگ کوک سرش رو تکون داد و با دقت به حرف کلمه ی هیونگش با دقت گوش میداد.
"خب ما هفته ی خوبی رو داشتیم تا اینکه امروز یه چیز خیلی مسخره ای گفت که باعث شد کم کم به عقلش شک کنم ، بهم گفت که من توییت جدیدی رو خودش زده رو دیدم یا نه؟" جیمین روی کلمه ی خودش قیافش رو گیج نشون داد."خب معلومه که من هیچوقت هیچکدوم از توییت های اگوست دی اعظم رو از دست نمیدم ولی این یارو چرا انقدر داره تظاهر میکنه که شوگاست؟ خب فازش باید چی باشه دقیقا؟" جیمین با یه لحن مسخره ای گفت.
"ولی خب هیونگ اگه اون واقعا خوده شوگای واقعی باشه چی؟" جانگ کوک پرسید."وات ده فاک واقعا ، چرا باید اگوست دی اعظم و کبیر که به دنیا حکومت میکنه با بازنده ای مثل من حرف بزنه؟" جانگ کوک قبل ازینکه فکر کنه چی میخواد بگه فوری حرفش از دهنش پرید.
"حداقلش خودتم میدونی یه بازنده ای بیش نیستی""هی!" جیمین پسر کوچیکتر رو با نزدیکترین وسیله ای که کنارش بود یعنی بالشت کتک زد و اونقدری محکم بود که صدای بلندی ایجاد کنه که به هرخری اون بیرون بود اعلام کنه : یکی تو اون اتاق کتک خورد.
تهیونگ که توی اتاق پذیرایی نشسته بود با شنیدن صدا کنجکاو شد و بعدش شروع به نگران شدن کرد چون همش صدای جیغ داد و کتک زدن هایی مثل صدایی که وقتی یکیو اسپنک میکنی میومد.
تهیونگ در اتاق جانگ کوک رو با نگرانی باز کرد "بس کنید!" دوتا مرد روی تخت دست از کارشون برداشتن و مستقیم به تهیونگ زل زدند."شماها بدون من جنگ بالشتی دارین؟ چه بچ عایی" تهیونگ با لحن کیوتی گفت و لب هاش رو غنچه کرد.
جانگ کوک با دیدن تهیونگ گونه هاش گل گرفت ولی همون لحظه یه ایده ی خیلی عالی به مخش رسید.
"هی هیونگ چرا از تهیونگ نمیپرسس که اگه اون فرد همون شوگاعه یا نه؟"نظر تهیونگ جلب شد و یک ابروش رو بالا برد.
"یونگی هومم جالبه" تهیونگ پوزخندی زد. " بفرمایید سوالتو بپرس."
جیمین قبل ازینکه سوالشو بپرسه خجالتی کشید.
"میگم شوگا به یه فنی پیام میده؟ یا منظورم اینه که اکانت شخصی توییترش largerthanagustd عیه؟"(بزرگتر از اگوست دی 😂 منظورش اهم😂)
تهیونگ قهقهه ی بلندی رو شروع کرد " وابیی خداا باورم نمیشهههه همونو نوشتتت وایی" تهیونگ درحال جر خوردن بود جوری که نزدیک بود خشتکش پاره بشه.
YOU ARE READING
[𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐈𝐝𝐨𝐥]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionتهیونگ یه ایدله معروفه که به جانگ کوک پاک و بی ریای داستان، درباره ی سایز دیکش بهش پیام میده. -منحرفانه -مزاحم بودن خانواده 😂 -کیوت بانی -تاپ ته -باتم کوک -ترجمه شده توسط خودم -کردیت wtfics