جانگ کوک داشت به اتاقش برمیگشت با یه مود ناراحت ولی عجیب خوشحال ، بخاطر بستنی ش ناراحت بود ولی بخاطر مکالمه ای که با تهیونگ داشته خوشحال بود . اون واقعا احساساتش نسبت به اون رو نمیفهمید.
هرموقع با اون حرف میزد احساس خوشحالی و ذوق عجیبی تو وجودش رخنه میکرد انگار تهیونگ منبع خوشحالی ش بود.که خب اتفاق عجیبی برای جانگ کوک بود.
همین که جانگ کوک به بیرون اتاقش رسید کلید هاش رو دراورد و قفل در رو باز کرد ....اون یه مرد سرجاش خشک شده رو توی اتاقش با یهجعبه بستنی تو دستش دید.
"تو کی هستی و چرا بنظر میرسههه میخوای اوننن جعبه بستنی رووو روی زمین سابیده شدههه و تمیززز مننن بندازییی؟؟؟" جانگ کوک دادی بخاطر بستنی ها زد و به سمت مرد دویید و دستش رو زیر جعبه بستنی ها قرار داد تا از احتمال ممکنه که نیوفته زمین رو به گوه بکشه جلوگیری کنه.
"چ-چی؟" مرد خشک شده برگشت و با دیدن قیافه ی پسر کوچیکتری که درباره ی بستنی نگران بود هینی از دهنش خارج شد چشماش تا درجه اخر باز شده بود و توی شوک مونده بود. جانگ کوک هم دست کمی ازون نداشت و با دیدن قیافه ی خیلی اشنا ی مرد دهنش باز موند.
"ت- تو ؟ ...." جانگ کوک چشماش روی چشماش مرد خیره موند " تو bwi هیونگی؟"
....
Bwi hyung
خب این بی دبلیو ای یعنی چی؟ میدونید که نیک نیم تهیونگ وی عه .
وی رو ما اکه بخوایم به هانگول یا همون کره ای بنویسیم نزدیک ترین حرفایی که میتونیم کنار هم قرار بدیم تا کلمه ی وی رو بسازن اینا هستن 뷔
این کلمه هارو اگه بخوایم دونه دونه به انگلیسی تبدیل کنیم اینجوری میشه
B=ㅂ
W=ㅜ
I=ㅣحالا اینکه همه ی این کلمه ها تلفظی مثله بوی یا هرچیز دیگه ای خواهند داشت همشون به قوانین های هانگول برمیگرده ولی این سه تا کلمه کره ای کنار هم رو به کلمه وی اختصاص دادن.
پس انگلیسی زبون ها هم میتونن با گفتن bwi همون وی رو بگن و ازش توی فیک هاشون استفاده کنن.
Bwi= v
........
"ت- تو ؟ ...." جانگ کوک چشماش روی چشماش مرد خیره موند " تو bwi هیونگی؟" جانگ کوک با شوک پرسید.
"اره اره من همون مکنه ی خل و جل بی تی اس وی هستم نه bwi"
تهیونگ که دید دستای جانگ کوک. حالا شل شدن و قراره بستنی رو از دستش بندازه خودش جعبه بستنی رو سفت چسبید ولی جانگ کوک فوری داد زد و جعبه بستنی هارو ازش گرفت و رفت روی مبل توی خوابگاهش نشست."عام خب من جانگ کوکم و از تو و گروهت بخاطر موزیک و الهام بخشی که به کل دنیا داشتید ممنونم همه ی شماها لطف بسیار بزرگی به همه ی دنیا کردید و بهشون امید دادین ممنون که به حرفام گوش دادی گودبای"
با شنیدن صدای پوزخند وی سرش به سمت اون برگشت
"تو خیلی کیوتی....(خودش را جمع جور میکند*) ممنون از نظر و لطفت "
مدتی شده بود که اون دوتا در سکوت نشسته بودند و بهم خیره شده بودند."راستی تو چرا منو دیدی انگار روح دیدی؟"
"اخه واقعا خوشگل بودی...." تهیونگ تو دلش گفت ( و تو جانگ کوکی)
YOU ARE READING
[𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐈𝐝𝐨𝐥]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionتهیونگ یه ایدله معروفه که به جانگ کوک پاک و بی ریای داستان، درباره ی سایز دیکش بهش پیام میده. -منحرفانه -مزاحم بودن خانواده 😂 -کیوت بانی -تاپ ته -باتم کوک -ترجمه شده توسط خودم -کردیت wtfics