جانگ کوک وشت لپتاپش نشست و شمارش معکوس رو اغاز کرد
" ده نه هشت هفت شش پنج چهار سه دو یک "
صفحه چنل یوتیوب بی تی اس رو ریلود کرد و روی موزیک ویدیو جدید کلیک کرد تا اولین نفری باشه که اون رو میبینهلوگو بیگ هیت نمایش داده شد
"واو واوا اومی گاددد"
جانگ کوک فن بوی کردناش رو با دیدن شروع شدن اوپنینگ با صدای وی اغاز کرد.
تهیونگ نظر جانگ کوک رو از همه بیشتر جلب کرده بود ، طور خاصی میخوند و صداش با بک گراند تم اهنگ. همخونی خوبی داشت.دقیقه ها گذشت و اهنگ تموم شد و جانگ کوک مثل همیشه غر زدناش شروع شد منتها خیلی بلند...
"چرااا اینجااا باید تمومش کنیددددد وات دههههه"
مامان جانگ کوک. که صدای پسرش رو از طبقه پایین شنیده بود فوری خودش رو به اتاق پسرش رسوند."چی شده عزیزم؟ اتفاقی افتاده؟" جانگ کوک پوفی کرد "اخه اوماا چرا باید اینجا تمومش کنن" جانگ کوک این رو بدون هیچ توضیح اضافه ای که داره درباره ی چی حرف میزنه گفت ولی خب مامانش فهمیده بود قضیه ازچه قراره.
"همون پسران درسته؟" با لحن خسته ای پرسید چون واقعا از عر زدن و فن بوی کردنای پسرش خسته شده بود.
"مامن اونا پسرر نیستننن اونا زندگی مننن میدونی..." جانگ کوک شروع کرد بربر دلیل اوردن که چرا خوبن و زندگی خیلیا رو نجات دادن و یه عالمه به منیجرای بیگ هیت بدبیراه گفت که انقد جای بدی ام وی رو تموم میکنن."اراسو اراسو(باشه بابا فهمیدم*) این حرفاتو برای دوستات نگه دار الان اونقدر حرف میزنی که غذا سرد میشه بیا پایین زود پسر خوب باشه؟" جانگ کوک هم بدون زدن حرف اضافه ای دنبال مامانش تا پایین و اتاق غذاخوری راه افتاد.
🏵
"تهیونگ کجایی؟" نامجون دور بر خونه رو کشت و اسم تهیونگ رو داد میزد تا پیداش کنه و بت،نن دسته جمعی ام وی جدیدشون رو نگاه کنن."من دارم شاش میکنم گوه خورده ها گمشین"
تهیونگ از توی توالت این رو داد زد جایی که دراصل داشت توش میرید ولی خب نمیخواست که ابروی خودش رو ببره."باشه بابا کارتو بکن زود بیا" نامجون دستی به پشت موهاش کشید و راش رو کشید رفت تهیونگ که اصلا به حرف نامجون گوش نداده بود گوشیش رو در همون حین دراورد چون میدونست که به احتمال صد درصد جانگ کوک درباره ی ام وی بهش پیام میده.
[کوکی ک میخوای]
کوکی ک میخوای
تو دیدیش؟"چقدم حلال زاده اس لامصب"
ته تانیک
نه هنوز دارم میرینمکوکی ک میخوای
نگاهش کن گلمممم تروخدااته تانیک
تو منو گل صدا کردی من -
YOU ARE READING
[𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 𝐈𝐝𝐨𝐥]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionتهیونگ یه ایدله معروفه که به جانگ کوک پاک و بی ریای داستان، درباره ی سایز دیکش بهش پیام میده. -منحرفانه -مزاحم بودن خانواده 😂 -کیوت بانی -تاپ ته -باتم کوک -ترجمه شده توسط خودم -کردیت wtfics