Part 17

351 66 6
                                    

کوک

همونجا ایستادم و دور شدن ار ام تماشا کردم
وقتی توی خیابون بزرگ و خلوت ناپدید شد تازه فهمیدم که برای مدت طولانی نفس کشیدن یادم رفته بود و توی سرمای زمستون عرق کردم ، دستی به پیشونیم کشیدم و تک خندی کردم 
ترس و خوشحالی وجودم گرفته بود و این بار برخلاف چند روز قبل داشتم به چیز دیگه ای به جز تهیونگ فکر میکردم ، با اومدن اون مرد نتونستم زیاد بنوشم ولی احساس مستی میکردم .

وقتی به خونه رسیدم  بدون اینکه لباسام عوض کنم خودم روی تخت انداختم و قبل از اینکه تسلیم خواب بشم زیر لب گفتم

ک_ جیمینی امیدوارم زیاد کله خر بازی در نیوورده باشی به زودی پیدات میکنم بچه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ

مدت طولانی میشد که توی همچین جمع بزرگی قرار نگرفته بودم مدتی میشد که از زندگی واقعیم فاصله گرفته بودم
زمانی که کنار کوک زندگی میکردم انقدر برام دور از ذهن و غیر واقعی بنظر میرسید که حالا با قرار گرفتن دوبارم در این جایگاه و با برگشتنم به این مکان باورم شده بود اون دوران و اون شب چیزی جز یه رویای زودگذر نبود .
درسته که اون زمان من چیزی جز یه باریستای عجیب غریب که از قهوه متنفره نبودم
و  توی خونه کوچیک اجاره ای با همخونه
پر سر و صدام که باعث میشد منم از لاک خودم بیرون بیام و بشم تهیونگی که فراموشش کرده بودم زندگی میکردم
درسته که دیگه کسی منو رئیس صدا نمیزد و فقط تهیونگ بودم ولی اون زندگی برای من صد برابر بهتر از الان بود ، بهتر از این زندگی که چیزی جز تاریکی برام نداره .

سری برای جمعی که دورم بودن تکون دادم و همراه باهاشون یه نفس محتویات گیلاس توی دستم و سرکشیدم و از تلخیش قیافم  توی هم بردم که
جین دستش روی شونم گذاشت و دم گوشم با خنده گفت

ج _ اوه رئیسس بیا از اینجا نجاتت بدم امشب قرار نیست مست کنی اونم وقتی که قراره با سوال هام تا صبح بیدار نگهت دارم

ت _ امشب نه جین

شوگا هم کنارم قرار گرفت و دست به سینه با اخم پررنگی گفت

ش _ نه تهیونگ همین امشب

به صورت شاداب جین و صورت اخموی شوگا نگاهی کردم و نفسم با صدا بیرون دادم

نگاهم چرخوندم و چشمم به پسری افتاد که سعی داشت یواشکی سالن ترک کنه
جین که متوجه نگاهم به اون پسر شد گفت

ج _ اوه اون جیمینه تازه اومده اینجا
پسر بامزه ایه اگه شوگا هر روز توی تمرینا زیر مشت و لگد نگیرتش و بزاره زنده بمونه خیلی برای باند فرد مفیدی میشه

با تعجب نگاهی به شوگا  انداختم که روش به سمت دیگه برگردوند
جین با صدای بلند اون پسر صدا زد و به سمتش رفت ، جیمین سرجاش ایستاد ولی به سمت جین برنگشت نگاهی به دست های مشت شدش کردم و با خودم فکر کردم من دارم اشتباه میکنم یا واقعا اون پسره مشکوک میزنه

Beyond Love Where stories live. Discover now