Part 18

319 64 5
                                    

جیمین :

بدون توجه به هشدار های جیهوپ به سمت اونها راه افتادم

با لبخندی نزدیکشون شدم و دستی توی موهام کشیدم و به تک تکشون نگاه کردم
خب اونقدارم که بنظر میرسید ترسناک نیستن، فقط چند تا پیرمردن دیگه هوم؟

با این فکرا خودم آروم کردم و بدون توجه به اون پسر که انگار متوجه حضور رقیب شده بود و برای همینم بیشتر خودش به شوگا چسبوند به سمتشون رفتم

شوگا نیم نگاهی بهم انداخت و با دستش اون پسر کمی از خودش فاصله داد و برام جا باز کرد

تعجب کرده بودم ، توقع داشتم با اخم و عصبانیت ازم بخاد از کنارشون برم و جلوی بقیه ضایعم کنه و شبم با اون پسر بلونده تو تخت حال کنن و من بدبختم منتظر بشم تهیونگ بیاد سراغم و دخلم بیاره ولی خب حالا کنار خودش بهم جا داده بود

سعی کردم تعجبم پنهان کنم و با لبخندی که روی صورتم حفظ کرده بودم کنارش نشستم

پسره که حسابی عصبی شده بود  دهن باز کرد تا حرفی بزنه که شوگا دم گوشش چیزی گفت که اونم با ترس و عصبانیت نگاه برزخی بهم انداخت و از اونجا رفت

لبخند پیروزمندانه ای زدم و سعی کردم بدون توجه به  جیهوپ که سر و کلش پیدا شده بود و با نگاهی سرزنش گر نزدیک ما ایستاده بود و بهم نگاه میکرد 
روی کاری که میخاستم انجام بدم تمرکز کنم

جیهوپ هم که دید قرار نیست از اونجا برم  مشغول صحبت با دختری که نزدیکش بود شد ولی خب میدونستم درواقع تمام حواسش به ماست

مرد هیکلی که درست روبروی من نشسته بود با لبخندی کمی به جلو خم شد 

'شوگا  معرفی نمیکنی؟'

نگاهی به شوگا انداختم که بیخیال داشت مشروبش مزه میکرد و جوابی به مرد نداد

+ جیمینم ، دست راست شوگا

مرد نگاهش از شوگا گرفت و با لبخندی که رو صورتش نگه داشته بود به من گفت :

'خوشبختم جیمین '

لبخندی زدم و برای احترام سرم کمی خم کردم

خب جیهوپ انگاری زیادی حساسه وگرنه اینا که اصلا هم ترسناک نیستن البته اگه از نگاه شرورانه این مرد صرف نظر کنم  بنظرم نمیرسه باهام کاری داشته باشن

نگاهم روی تهیونگ بود که گوشه ای با نامجون نشسته بود و بدون هیچ حرفی رو بروش نگاه میکرد و انگار توی دنیای دیگه ای سر میکرد
باید ازش در مورد کوک میپرسیدم ،ولی خب فعلا امکانش نبود

با شنیدن صحبت های شوگا که در مورد محموله ای بزرگ داشت با اون مرد ها صحبت میکرد نگاهم از تهیونگ گرفتم و توجهم به اونا دادم
داشتن در مورد تعداد افرادی که باید برای این کار بفرستن و مکان و ساعت جابه جایی محموله باهم بحث میکردن

Beyond Love Donde viven las historias. Descúbrelo ahora